یادداشت زهرا عباد

        #یادداشت_کتاب 
#روایت_دلخواه_پسری_شبیه_سمیر
اگر مثل من این کتاب را با هدف خواندن کتابی تاریخی درباره انقلاب ایران شروع کنید، حسابی سرخورده می‌شوید. اما شاید اگر بدانید داستان کتاب دقیقا چیست، از خواندن آن لذت هم ببرید.

روایت دلخواه پسری شبیه سمیر، داستانی است از زبان مردگان دفن شده در وادی السلام نجف. طبق منطق داستان، مردگان در این سرزمین، تا قیامت دور هم جمع می‌شوند و روایت زندگی و خاطرات خود یا روایت‌هایی که از دیگران شنیده‌اند را برای هم نقل می‌کنند.

ماجرای کتاب با روایت پسری به نام محسن آغاز می‌شود، نوجوانی ایرانی که با دست بردن در شناسنامه‌اش توانسته به جبهه بیاید و در یک عملیات زخمی می‌شود، سپس توسط یک عراقی به نام ابوسمیر، به قبرستان وادی السلام نجف برده می‌شود. محسن که بسیار شبیه سمیر است، آنجا پنهان می‌شود و ام سمیر برای مراقبت و رسیدگی، هر روز به او سر می‌زند. اما شکارچیان بعثی که در پی سربازان فراری به وادی السلام آمده‌اند، او را که فکر می‌کنند سمیر است، همراه بقیه سربازان فراری پنهان‌شده در وادی السلام، می‌کشند. 

همه ماجرای بالا، همان اوایل کتاب برای مخاطب بیان می‌شود، البته جسته و گریخته و در لابلای صحبت‌های افراد مختلف. پس از آن روایت‌ها شروع می‌شود و مخاطب از زبان افراد مختلفی مثل محسن، ام سمیر، ابو سمیر، طلبه یزدی، طلبه غرق‌شده، لطیف، طویل و ... ماجراهای مختلفی را می‌شنود. از اتفاقات تاریخی مربوط به امام خمینی در عراق و ترکیه و قم ۴۲ (که روایت‌های دلخواه محسن هستند) تا انقلاب‌ها و کودتاهای عراق، برخی وقایع عاشورا، قصه گیل‌گمش و باستان‌شناسی در عراق و ... 
همین تشتت روایت‌ها، گاهی خسته‌کننده می‌شود. بخصوص که برخی شخصیت‌ها مثل ابوسمیر و لطیف، بسیاری از کلماتی که به کار می‌برند عربی است و بیشتر دارند ماجراهای انقلاب و کشتار سران عراقی را تعریف می‌کنند. خواندن این قسمت‌ها می‌تواند برای افراد ناآشنا به زبان عربی، حوصله‌سربر و حتی عذاب‌آور باشد! به همین دلیل باوجود روش نوآورانه نویسنده در داستان‌پردازی و تسلط زیاد او روی زبان داستان، این کتاب از آن مواردی است که بعید است به عموم پیشنهادش کنم، خصوصا به نوجوانان.


      
53

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.