یادداشت نعیمک

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

        در جهانی پساجنگ تنها دختری نوجوان زنده مانده که بعد از یک سال وقتی در پناهگاهش هست مردی را می‌بیند که به او نزدیک می‌شود. چند روزی او را تحت‌نظر دارد تا بداند می‌تواند به او اعتماد کند یا نه؟ 
اوایل داستان کند و خسته‌کننده است چون داستان‌های دیگری هم با این تم خواندم و از جایی که ارتباط دختر و مرد شروع می‌شود کم‌کم ماجرا بهتر می‌شود. تلاش برای زنده ماندن و اینکه کارهای ساده‌ای که هر روز انجام می‌دهیم می‌تواند در شرایطی دیگر عملی ناممکن باشد. اما بخش سوم کتاب است که با آن مشکل دارم. شخصیت کتاب از اول هم به شکلی است که انگار در این دنیا نبوده. کارهایی می‌کند که انگار دنیای قبل از جنگ را ندیده و باورپذیر نیست اما در بخش سوم این ماجرا به اوج می‌رسد. به معنی واقعی کلمه تبدیل به یک آدم احمق و بی‌شعور می‌‌شود. از آن شخصیت‌هایی که می‌رود روی مخت. ای کاش رفتارهای او واقعی‌تر بود. شبیه آدمی که در این وضعیت قرار می‌گیرد. او می‌تواند تصمیم‌های دیگری بگیرد اما نویسنده جلویش را می‌گیرد تا سیر داستانی خودش را بسازد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.