یادداشت مریم محسنی‌زاده

خسی در میقات: سفرنامه
        از همان بِ بِسم‌الله شروع می‌کنم، اسم کتاب فوق‌العاده است؛ «خَسی در میقات».
نویسنده، شخصیت خاکستری‌ای است که به برکتِ این سفر دل به نماز و عبادت می‌دهد‌ و گاه با تلنگرِ "در بند خویش بودن" خواننده را هم برمی‌انگیزد. اگرچه به گفتهٔ خودش این سفر را بیشتر از سرِ کنجکاوی و در جستجوی قبر بی‌نام و نشانِ برادرش در بقیع کرده است. 
به بهانهٔ خواندنِ آثار جلال، کتاب را برای بار دوم‌ خواندم‌ و با صدای "مجید عسگری" شنیدم؛ باز هم برایم بسیار دلنشین، شیرین و لذت‌بخش بود. از طنزهای ریز در دل متن هم کِیف کردم.
قلم و لحن شخصیِ جلال در این سفرنامه به‌خوبی مشهود است. غالباً جمله‌ها کوتاه، شلّاقی، پُرضرب و گاه بدون فعل هستند.  دقّت کردم، نثر این مرد برایم‌ جادو می‌کند؛ هروقت از آثارش می‌خوانم قلمم هم چند پلّه ارتقاء می‌کند.
جلال از حال‌واحوالِ خودش و نگرشش، بی‌سانسور، صادقانه، نقّادانه و گاه با جزئیات می‌گوید.
همچنین با گشت‌وگذار در شهر، از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، وضع معیشتِ مردم عربستان، رفتار ملّیت‌های مختلف، وضعیت اعراب فلسطینی در مدینه، وابستگی اعراب به قدرت‌ها و عدم‌توجّه به ثروت و نفت، کمبود امکانات رفاهی و بهداشت، وضعیت مدارس و معماری، حجّ و اعمال حجّ می‌گوید و آن‌ها را نقد می‌کند؛ و ایدهٔ بين‌‌المللی کردن مراسم حجّ را راهکار حلِ مشکلات می‌داند.
اگرچه با این توصیف‌ها و گزارش‌ها بخشی از تاریخ عربستان در دههٔ چهل شمسی نقل می‌شود، امّا گاه آمار بی‌فایده‌ای هم در دل متن آمده که جذّابیت ندارد.
      
26

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.