یادداشت گ

گ

گ

1402/6/6

        کتاب "دکتر شفیعی کدکنی چه می‌گوید" با آن که جزو معدود کتاب‌هایی در ایران است که به پیرِ عارف‌مآب دانشکده‌ی ادبیات حمله میکند ولی کم ایراد ندارد. اساسِ کتاب بر نوعی نقد اخلاقی و منشی استوار است. نق و ناله‌واره‌ای است. استاد حسن گل‌محمدی گله دارد که چرا خانلری روحش را به خاندان پهلوی فروخت و ابتهاج روحش را به چپ. این حرف‌ها از دید من اصلا جایی برای موضوعیت یافتن ندارند. ابتهاج میتواند یک چپِ خودپرستِ ضدوطن باشد و خانلری یک خودفروخته‌ی سیاسی. اگرچه معتقدم این کتاب یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها است که فضای باندبازی و پشت‌پرده‌ی افرادی مثل شفیعی کدکنی و خانلری را نشان میدهد و واقعا هم همه‌جا نمیتوان این حرف‌ها رو شنید چون آن‌طور که جمله‌ی معروف میگوید: "تاریخ را برنده‌ها نوشته‌اند" و امثالی چون شفیعی و خانلری در دانشگاه‌ها مثلِ پیامبری معرفی میشوند لکن من توقع داشتم بیشتر با کتابی مواجه باشم که برخوردی نظری‌تر با آرای شفیعی کدکنی داشته باشد. در کل باید گفت خواندن این کتاب برای شناخت گندآبی که دانشکده‌ی وامانده‌ی ادبیات دانشگاه تهران در آن غلت میخورد کتابی بسیار مفید و خواندنی‌ است اما روش‌شناسی نظری خاصی ندارد. 
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.