یادداشت زینب الاعلی
1402/11/17
صدای تلفن خانه پدر ابراهیم به صدا درآمد حاج علی اکبر برداشت صدای پشت خط کی از دوستان ابراهیم بود که میگفت ابراهیم زخمی شده است حاج علی اکبر گوشی را گذاشت چشمهایش را بست خودش را نصرت خانوم رسوند گفت خانم یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد گفت زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است نصرت خانوم فکری کرد و گفت دعا کرده بود نه زخمی شود نه اسیر و فقط یک بار شهید شود حاج علی با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد پسرمان شهید شد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.