یادداشت یاسمن مجیدی

        سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سخت‌کمان چه غم خورد گر تو ضعیف‌جوشنی
این همان بیتی است که مصرع نخست آن را فریده در مقابل مادام خوانده بود. بیتی که گمان می‌کنم خاله‌پریِ داستان هم به آن سخت معتقد بود. و البته آمیزجلال. همان که یک‌تنه خود ژاندارم بود، قاضی بود و وقتی گردن‌کلفت‌ها به مردم زور می‌گفتند ناگهان از راه می‌رسید و برای گرفتن حق آنان قداره‌اش را از غلاف بیرون می‌کشید.
من در فضای این کتاب، کنار این شخصیت‌ها، درون آن عمارت دو اشکوبه احساس راحتی کردم.
خواندنش اصلا برایم خسته‌کننده نبود و حتی بدم نمی‌آمد این داستان ادامه‌دار باشد و فصل دومی‌ برای آن در کار باشد.
از شما ممنونم خانم شیرمحمدی گرامی.
      
6

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.