یادداشت ملیکا خوشنژاد
1401/12/23
شاید اگه این کتاب در چند سال اخیر نوشته شده بود خیلی جاهاش فرق میکرد، با توجه به اینکه از زمان نوشتن این کتاب تا به حال هم بیماری سرطان - دستکم انواعی از اون - تحت کنترل دراومدن و دیگه لزوماً باعث مرگ بیمار مبتلا به اونا نمیشه و هم ایدز دیگه به اون شکلی درنظرگرفته نمیشه که در اون موقع که زمان زیادی از آگاهی نسبت بهش نگذشته بوده. الان ایدز هم تحت کنترله تا حد خوبی و بیماران مبتلا بهش میتونن با آگاهی نسبت بهش و برخورد مناسب نسبت بهش کمابیش مثل بقیه زندگی کنن. اما حالا اگه از اسم خاص بیماریها بگذریم، ما در هر زمان، نه فقط نسبت به بیماریها، شاید نسبت به هر چیزی که غیرعادی تلقی میشه واکنش مشابهی نشون میدیم. اسطورهها و تفسیرهایی رو بهش نسبت میدیم که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارن و صرفاً یا حال ما رو خوب میکنن یا باعث میشن توهم این رو پیدا کنیم که داریم از اون مسئلهی دشوار سر درمیاریم. فکر کنم در ادامهی علیه تفسیر میشه گفت این کتاب بررسی نمونهای دیدگاه کلیتر سانتاگ نسبت به مسائل بوده. اینکه انقدر سعی نکنیم همه چیز رو سوبژکتیو کنیم و برای اونا واقعیتی بیش از اونی که باید بهشون نسبت داده شه، متصور شیم. بیماری، بیماریه. نه چیزی بیشتر و معنای خاصی هم نداره.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.