یادداشت وایولت

وایولت

وایولت

5 روز پیش

بسم الله ا
        بسم الله الرحمن الرحیم 

جلد دوم بال سوخته رو بی توجه به وسوسه هایی که میگفتن بیشتر کشش بده، سریعا تمام کردم و حالا دارم برای جلد سه انتظر می‌کشم...

این جلد هم پیشرفت های خودش رو داشت، هم افت های خودش رو...ولی احساس میکنم کشش و تعلیق این جلد بیشتر از جلد قبلی مجموعه بود. خلاف اینکه یه شخصیت هایی عین آترا، رایان و هورسا بهتر پردازش شده بودن و البته با شخصیت هورمان هم بیشتر آشنا شدیم، چندتا از شخصیت ها توی این جلد افت بسیاررررر قابل توجهی داشتن.

 اولیش داریوعه! خدایا، توی این جلد داریو اصلا به اندازه جلد اول جنبه منطقی و بالغانه خودش رو حفظ نکرده بود، اولین تصویری که ازش درباره این جلد تو ذهنمه: سیلی زدن، شک و تردید و بحث های احمقانه ایه که با رایان داشت.

یادتونه تو یادداشت جلد قبل گفتم نویسنده هم میخواسته پروا رو مهربون خلق کنه هم قوی؟ توی این جلد پروا قویتر شده، نیروهاش، مصمم بودنش، اینکه بیشتر خودش رو پذیرفته، اما...امااااا هنوز عذاب وجدان و نگرانی هاش الکیش ولش نکرده هیچ، تازه بدتر هم شدن! همین باعث شده نصف کتاب در حال گریه باشه، درحالی که ما وجه های مقتدرش رو توی بخش های دیگه ای از کتاب به وضوح می‌بینیم. جا داشت نویسنده با کمتر هدر دادن اشک های پروا انقدر از اقتدار این دختر در چشم خواننده کم نمیکرد، چون همونطور که رایان گفت: پروا ضعیف نیست، ولی کم آورده! بقول هورسا(این زن حق زیاد میگه، شخصیت مونث محبوبم ایشونه): شخصیت پروا خلاصه شده تو عذاب وجدان های بیهوده و بیهوده و بیهوده!

 رایان.... واکنش صادقانه من به بقیه کاراکترها تو این جلد این بود: دست از سر رایان بردارید!!!!
یعنی هرکی از راه میرسه یه کینه دیرینه با رایان داره😂😂 رایان همچنان توی این جلد پیشرفت داشت، حقش نبود اون اتفاق آخر کتاب! واقعا رایان خیلی خوب به تنهایی داشت اون همه اتفاق رو پشت سر میذاشت و در برخی موارد حتی میشه گفت، مدیریت می‌کرد. 

و آترای عزیز...واقعا میشه بهش گفت رفیق واقعی! تا تهش رایان رو باور کرد و همراهش موند. تو این جلد آترا حضور خیلی موثر تری داشت و امیدوارم نویسنده جلد بعد کمر به کشتن این شخصیت نبنده😐😐😐

کیاراد؟ بنظرم حقش بود یکم بیشتر بهش پرداخته بشه. هنوز شخصیتش برام خیلی گنگه، انگار با وجود اون همه طمعکار بودنش، وجدانش زنده مونده. در کل بنظرم علت کارهای کیاراد درست و به قدر کافی توجیه نشد، تناقض اعمال گذشته و حالش رو درک نکردم.

هورمان؟ این یکی رو واقعا نمیتونم قضاوت کنم. هنوز تکلیف این شخصیت مشخص نیست، بنظرم داره از قربانی به قاتل تبدیل میشه، گرچه خیلی باهوش و زیرک بود، ولی مطمئنا از شخصیت هایی بود که بسیارررر با سخنرانی های خودش روی مغز من رژه رفت.

هورسا هم که داخل این جلد خیلی خوب درخشید. کم کم داره به شخصیت سفیدتری تبدیل میشه، گرچه از همون جلد اول هم کاملا سیاه نبود. سیاست های هورسا، احترامی که برای خودش بوجود می اورد، مکالمه هایی که با رایان داشت، اینکه در نهایت بخشی از وجدانش رو بیدار نگه داشته بود...همه باعث شدن که توی ذهنم بیاد بالاتر!

خیلی خب زیاد درباره شخصیت ها حرف زدم بریم برای باقی موارد.

تا حالا کتابی رو دیده بودید که بزرگترین نقطه ضعف و قدرتش یکی باشن؟ این مجموعه دقیقا همچین مجموعه ایه! شیوه داستان پردازی کتاب طوریه که بجای استفاده از فلش بک، توسط مکالمات و عقاید شخصیت ها گذشته داستان روایت میشه. این باعث میشه که شما با دیدگاه های متفاوت روبرو بشید و تا لحظه آخر نفهمید که نقش منفی واقعی کیه؟ به همین خاطر ممکنه روایت گاهی گنگ بنظر برسه، اما همین مرموز بودن و ناشناخته بودن داستانه که شما رو دنبال خودش میکشه.

چیدمان بندی(همون پلن بندی) کتاب نسبتا خوب بود، اما اگر بخش های سیاسی کتاب گسترده تر بیان میشدن و اینقدر به شکل گزارش نوشته نمیشدن، احتمالا بخاطر  بروز بیشتر ژانر حماسی در کنار رومنتزی، موجب می‌شد که کتاب دلنشین تر باشه. ولی خب نویسنده جوونه و طبیعتا انتظار نمیره که تعداد مکالمات سیاسی کتابش بالا باشه. به شخصه هم ترجیح میدم چنین مکالماتی کم و مفید باشن، به جای زیاد و آبکی!

بعضی از بخش های کتاب به معنای واقعی برای صمیمیت بیشتر با شخصیت ها بود. کسایی که به کتاب های داستان محور علاقه دارن، احتمالا برخی صحنه های این جلد رو غیرضروری بدونن. ولی از اونجایی که من برام شخصیت پردازی مهمتره، همون صحنه ها رو هم دوست داشتم. چون بهم یادآوری میکرد که این شخصیت ها هم بجز جهان جادو و این جریانات، یه بخشی از زندگیشون مثل ما عادیه.

تو جلد پیش بخش زیادی صرف آشنایی شخصیت ها شد و این جلد بیشتر به اعمال اونها می‌پردازه. احتمالا علت کشش  بیشتر هم همینه. ولی همچنان برخی از قوانین جهان جادو در کتابه کاملا ناشناخته و گنگه! تو یادداشت جلد اول هم گفتم که به موضوع اعتراض دارم.

یکمم درباره نثر کتاب حرف بزنیم. بنظرم برای خانم افشار، روان بودن متن بر ارزش ادبی کتاب تقدم خاصی داشت. بیشترین آرایه استفاده شده در کتاب "پرسش انکاری" هست که معمولا استفاده زیادش، در متونی به کار میره که نویسنده قصد داره متنی ادبی نزدیک به گویش عامیانه رو به نگارش دربیاره. ولی خب توصیفات کتاب راجب طبیعت رو دوست داشتم.

احساس میکنم بال سوخته سه گانه‌ایه که بعد تمام کردن جلد سومش، باید دوباره کل مجموعه رو از اول بخونم. تا هم بهتر داستان رو بفهمم، هم یکبار دیگه حس خوبی که با این کتاب داشتم رو تجربه کنم.

عکس آبشار گذاشتم چون از مکان های مهم کتابه:)
      
37

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.