یادداشت محتشم

 محتشم

1401/02/09

                آنقدر جذاب که به پاترهد ها پیوستم :)
دهانش از تعجب باز مانده بود ؛ باور نکردنی است . او که سالیان سال با تحقیر ها و سرزنش های خانواده ی دورسلی بزرگ شده بود ، چگونه ممکن است به مدرسه ی علوم و فنون جادوگری دعوت شده باشد ؟ نمی توانست حرف های هاگرید را قبول کند . طبیعی است . وقتی در طول 11 سال زندگی کردنت ندانی پدر و مادرت از جادوگران معروف جهان هستند ، یا اینکه بی خبر باشی ، نامت بر سر زبان مردم دنیای جادوست ، یا حتی نمی دانی در نوزادی بدون اینکه خبر داشته باشی ؛ ولدمورت یکی از جادوگران کینه ای و قدرتمند را شکست داده ای ، یک قهرمان بزرگ شده ای و از آن شب فقط یک زخم صاعقه شکل به جا مانده است ؛ باید هم متعجب شوی .
اما نه ! انگار دروغی در کار نیست . تازه داشت یادش می آمد . حالا آن نور سبز خیره کننده از همیشه واضح تر و صدای قهقهه های شیطانی طنین انداز تر شده بودند .
هری پاتر و سنگ جادو ، داستان هری ، پسر لی لی و جیمز پاتر ، مشهور ترین جادوگران جهان است . پدر و مادر او در آن شب ترسناک ، با حمله ی ولدمورت که دشمن آنها بود ، کشته شدند . پسرشان هری هم آنجا بود ، ولی ولدمورت نتوانست او را بکشد . هنگامی که می خواست این کار را بکند ، قدرتش از بین رفت و خودش هم ناپدید شد . همان شب دامبلدور ، مدیر مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز او را همراه با نامه ای ، مقابل خانه ی خاله ی هری گذاشت .  تنها کسانی که او در این دنیا داشت . مشنگ هایی که از جادو و پدر و مادر هری متنفر بودند .
کتاب ، داستانی فوق العاده جذابی داشت . بهترین و جذاب ترین داستانی که در زندگی ام خوانده ام  . نویسنده به خوبی توانسته بود خوانندگان کتاب را جذب خود کند ؛ به گونه ای که حتی لحظه ای هم نتوانی کتاب را بر زمین بگذاری . پدید آورنده ی چنین ماجرایی باید ذهن بسیار قوی و خلاقی داشته باشد که بتواند چنین داستان نوآورانه و شگفت انگیزی را بنویسد . به عقیده ی من واژه ی نوشتن برای شاهکار جی . کی . رولینگ کم است . نوشتن هری پاتر یک خلقت و شگفتی است و نویسنده ی آن هم خالقی هنرمند .
از نظر محتوا ، می توان گفت که نقطه ضعفی وجود ندارد و فقط حیرت و حیرت و حیرت ...
اما از نظر ساختار به نظر من یکی از نکات مثبت کتاب که سبب افزایش جذابیت آن شده ، روایت داستان است . راوی داستان سوم شخص بود و به خوبی از پس شخصیت پردازی ها و توصیف فضا و مکان و... ، بر آمده بود . با اینکه شخصیت اصلی داستان هری بود اما اگر قرار بود روایت از زاویه دید او باشد ، یک سری نکات مثل احساسات و اتفاقات خانواده ی دورسلی که از نظر هری پنهان بود ، ناگفته می ماند .
دیگر نکته ی مثبت اینکه ، این نوع روایت همچنین به شخصیت پردازی ها نیز کمک زیادی کرده بود . شخصیت پردازی های این کتاب یکی از بهترین ها بود .
ریز به ریز و بسیار دقیق خصوصیات ظاهری و اخلاقی افراد بیان شده بود . به عنوان مثال : در ابتدای کتاب توضیحاتی مثل اندام لاغر ، چشم های سبز ، عینک گرد و... در مورد هری داده شده بود . همین طور موهای سرخ و قد کوتاه رون در اواسط کتاب . البته در این قسمت ، بهتر بود در مورد یکی از شخصیت های اصلی یعنی هرمیون ، بیشتر توضیح داده می شد .
خصوصیات اخلاقی و باطنی هم به خوبی به چشم می خورد . مثل لوس بودن دادلی ،  مهربانی دامبلدور و ... .
البته پرداختن درست به جزییات هم می تواند یکی از دلایل موفقیت نویسنده در شخصیت پردازی ها باشد . در بعضی کتاب ها نوشتن جزییات باعث کسل شدن خواننده می شود . اما در این داستان ، به کار بردن نکات جزیی و ریز فقط نقطه قوتی به حساب می آید که باعث درک آسان تر خواننده از فضا و مکان ، و تصور راحت تر شخصیت ها شده است .
 بسیاری از نویسنده ها در کتاب هایی که حتی موضوع های دور از ذهن و خیالی هم ندارند و اتفاقا برای ما ساده و ملموس هستند ، در این بخش موفق عمل نمی کنند و ما به عنوان خواننده نمی توانیم مکان ها و افراد ماجرا را در ذهنمان تصور کنیم . در این کتاب ، با اینکه محتوای آن شامل چیزهایی است که ما از دیدن و لمس کردن آن عاجزیم ؛ ولی مهارت نویسنده در نوشتن ، باعث شده که ما حس کنیم در همان فضاهای داستان هستیم .
( بعد از محتوا سراغ خصوصیات ظاهری کتاب می رویم . در این قسمت نقاط ضعفی وجود دارد که از اهمیت بالایی برخوردارند . خریدار یک کتاب ابتدا به جلد و اسم آن توجه می کند و سپس آن را می خرد . با توجه به شهرت جهانی این کتاب ، توقع بسیار بالاتری برای طراحی جلد آن می رود . این همه اتفاقات جذاب و هیجان انگیز ؛ آیا برای این ها یک جغد نامه به دهان گرفته ، روی پس زمینه ای با رنگ آبی ساده کافیست ؟ قطعا نه ؛ طرح های جذاب تری هم با توجه به محتوای کتاب وجود دارد .
در مورد نام کتاب هم ، نمره ی قابل قبولی می توان داد ؛ اما عالی نه . شاید می شد اسم های هیجان انگیز تری هم برای کتاب انتخاب کرد که به دور از کلیشه ی معروف نام گذاری کتاب به اسم شخصیت اصلی باشد . )
و اما به عنوان نکته ی آخر ؛ با اینکه کتاب ، مجموعه داستان است ؛ اما پایان ماجرا رها نشده بود . جوری بود که بدون خواندن فصل های بعد ، مشکلی به وجود نمی آید .
البته که جی . کی . رولینگ ، یکی از اعتیاد آور ترین داستان های تاریخ بشریت را نوشته و کاری کرده که نتوانیم فصل های بعد را نخوانیم .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.