یادداشت مریم محسنی‌زاده

        "سمک عیّار" از معروف‌ترین داستان‌های عامیانهٔ فارسی است که در قرن ششم توسط فرامرز‌ابن‌خداداد اَرّجانی نوشته شده است. این کتاب توسط انتشارات آگاه در شش جلد منتشر شده، که جلد ششم توضیحاتی پیرامون شهرهای داستان سمک است. 
متأسفانه نسخهٔ موجود سمک عیّار در اواسط داستان دچار پرش زمانی می‌شود که به‌خاطر ناقص شدن کتاب در گذر زمان است. جلد پنجم کتاب هم به همین دلیل ناتمام می‌ماند و داستان بدون پایان رها می‌شود! 
"سمک عیّار" زبان کلاسیکی دارد؛ اما اکثرِ جملات برای مخاطب امروزی قابل‌فهم و روان هستند. نویسنده گاه از چاشنی طنز بهره می‌برد و توصیفات و تعابیر بِکری ایجاد می‌کند؛ مخصوصاً برای شب‌وروز و طلوع‌وغروب خورشید. همچنین تعبیرات جالبی برای زادووَلد و عشق به کار می‌برد، درحالی‌که عفّت‌کلام حفظ می‌شود.
داستان، سرشار از دِرام و موقعیت‌های دراماتیک است. نویسنده، بخش‌هایی از داستان را موازی پیش می‌برد که فُرم را جذاب‌تر می‌کند. ماجراها و کشمکش‌ها گاهی طولانی، کِش‌دار و خسته‌کننده می‌شوند. اما نویسنده هر بار از جعبهٔ خلّاقیتش، اتفاقات تازه‌ای رو می‌کند و موقعیت‌هایِ جدید و شگفت‌انگیزی می‌سازد که حتی امروزه هم با خواندن چنین موقعیت‌هایی به وَجد می‌آییم. 
نویسنده، مهارت بالایی در قصه‌‌گویی و داستان‌پردازی دارد. گاه صحنه‌ها مثل سکانس فیلم هستند و همچون پردهٔ نقاشی و با جزئیات نوشته شده‌اند. 
دیالوگ‌ها خیلی بامزه، هوشمندانه و گاه حکیمانه انتخاب شده‌اند. گفت‌وگوها بیشتر در قالب مناظره، مجادله و کشمکش بین شخصیت‌ها به کار می‌روند. همچنین دیالوگ‌ها به اوج‌گیری و فرود داستان، گره‌افکنی و گره‌گشایی، گذر زمان و شناخت شخصیت‌ها کمک کرده‌اند.
"سمک عیّار" موقعیت‌های ناب و جذاب زیادی دارد؛ از گریم کردن‌های متعدد سمک گرفته تا حضور زنانِ مبارز در میدان جنگ و خلق افسانه‌ها و جهان‌هایی شگفت با موجوداتی غریب؛ مثلاً درختی شبیه انسان که میوه‌هایش شبیه موجودات هستند یا حوضی که زیرش دروازهٔ ورود به جهانی دیگر است. 
نویسنده در نام‌گذاری شخصیت‌ها هم خلاقیت به خرج داده است؛ مثلاً خورشیدشاه، مَه‌پری، شبانه، شغالِ پیر زور، سرخ‌وَرد، آتشک، روزاَفزون، دَبور، گندُمَک، سَمَک، اَبرَک و ... .
به اقتضای روزگاری که متن در آن نوشته شده، همهٔ شخصیت‌ها دَم‌به‌دَم حتی وسط میدانِ جنگ در حال شراب خوردن‌اند. 
سمک که شخصیت اصلی داستان می‌باشد از عیّارانِ خورشیدشاه است. او طی ماجراهایی با نیرنگ زدن، جنگاوری، زرنگ‌بازی و حقّه‌بازی بر دشمنان پیروز می‌شود. بیشتر داستان هم به جنگ بین دو سپاه خورشیدشاه و اَرمَن‌شاه بر سر دستیابی به زنی می‌گذرد. عاقبت زنانی چون مَه‌پری و گلبوی گُلرخ، که بخش زیادی از داستان سرشان جنگ و دعوا است، اگرچه به وصال می‌رسند اما دار فانی را هم وداع می‌گویند.
فرامرزابن‌خداداد دربارهٔ "سمک عیّار" می‌گوید:" من قصه‌ای گفتم هرچه در جهان است، اسباب است، کار و کِرد جهانیان ازجمله عشق، وصل، هِجر، دوری، دل‌آزاری، مِهر، کینه، شادی غم، راحت، بلاء، رنج، فراق، ناکامی و به کام آوردن، جنگ، زندگانی، گنج، دیو، پری، جادوگر، مَکر و حیلت، پادشاهی، شب‌رُوی و عیّاری در آن مجمول. چنین کتابی جمع کردیم تا عاشقان را مونسِ روان بُوَد و جوانان را عقل‌آموزی بُوَد، جهانیان را عبرت بُوَد، عالَمیان را فکرت بُوَد، عاقلان را تربیت بُوَد، خردمندان را دستگیری بُوَد، دستوری بُوَد پادشاهان را در پادشاهی کردن و قاعدهٔ مُلک به‌پا‌داشتن."

🎁 پیشنهاد می‌کنم کتاب را همراه با پادکست رادیو کرگدن از "سیدعلی میرفتاح" بخوانید، تا شیرینیِ آن دوچندان شود و از نکاتی که گوینده ضمیمه می‌کند، بهره ببرید.
      
20

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.