یادداشت فاطمه رجائی

        در این کتاب به چهار موضوع توکل، رضا، صبر و طول امل پرداخته می‌شود.
(به موضوع طول امل کمتر پرداخته شده.)

مدتی طول کشید تا آن را تمام کنم و احتمالا بخش‌هایی از کتاب را خوب متوجه نشده باشم و ممکنه در آینده باز به سراغ آن بیایم.💙

📘بخش‌هایی از کتاب:
همیشه باید کاری کرد که بشر امیدش از غیر خودش سلب شود؛ وقتی امیدش از غیر خودش سلب شد، آن وقت است که نیروهای درونی‌اش به کار می‌افتد و یک شخصیتی پیدا می‌کند.
 
توکل اصلا در قرآن همیشه مفهوم حماسه دارد. مقرون با حماسه است( باک ندارم، به خدا توکل می‌کنم) نه مفهوم تماوت و مردگی و یک گوشه نشستن و کار به کاری نداشتن.

توکل یهودی همین است که در کاری انسان بگوید من نمی‌کنم خدا بکند، وقتی خدا انجام داد من نتیجه‌اش را استفاده می‌کنم.( توکل یهودی‌گری )

 پیغمبر اکرم فرمود: اگر در کاری مردد شدید یعنی نتوانستید راه صحیح را به دست بیاورید، بروید نماز بخوانید و دعا کنید
( ترتیب خاصی هم دارد) و هفت بار از خداوند خواهید که در این کاری که شما الان در آن گیج و گم هستید و نمی‌دانید که راه صحیحش این طرف است یا آن طرف، آنچه را که خیر است در دل شما القا کند. بعد از این دعا اگر چیزی در قلب شما القا شد، شما این را الهام خدا بدانید و دنبالش بروید.

اگر یاری خدا را می‌خواهی، تا به یاری حق برنخیزی حقیقت تو را یاری نمی‌کند.

حدیثی است از امیرالمومنین؛ می‌فرماید: من اینجور دعا می‌کردم: خدایا مرا محتاج بندگان خودت قرار نده. 
پیغمبر اکرم به من فرمود: چنین دعایی نکن چون این دعا مستجاب نیست. خداوند همه بندگان را محتاج یکدیگر آفریده است. تو دعا کن خدایا مرا محتاج شرار خلق خودت( بندگان بد خودت) قرار نده، و الّا خداوند همه بندگان را محتاج یکدیگر آفریده است.
 
من هنوز یک جا برخورد نکرده‌ام که بگویند یک امام استخاره کرده.( شهید مطهری)
 
رکن اول توکل این است که آرمان و هدف انسان مقدس باشد. 
رکن دوم: انسان در راه است آرمان و هدف کوشش به خرج بدهد.
رکن سوم: این کوششی که در راه مقدس انجام می‌دهد مقرون به خلوص نیت باشد یعنی لله و فی الله باشد، نه برای هواهای نفسانی.
 
برادران خود امیرالمومنین، عقیل و طالب هر دو در صف دشمن بودند. به عقیل گفتند: تو چرا اسلام آوردی؟
گفت: وقتی که در بدر با برادرم علی روبه‌رو شدم وضع او سبب شد که من از دل ایمان بیاورم چون در کودکی اینقدر او به من علاقه‌مند بود که اگر مادرم خوراکی به او می‌داد،می‌داد من بخورم،واقعا مرا دوست داشت؛ و حالا من میبینم در راه عقیده‌اش آنچنان است که گویی یک ذره نسبت به من علاقه ندارد.

توجیه فلسفی توکل
گفتیم توکل عهده دار شدن کار است در قسمتی که مربوط به انسان است و واگذار کردن به خداست در قسمت دیگر، و معنی واگذار کردن به خدا این است که بدانید در عالم حسابی هست که در شرایطی که شما وظیفه‌تان را عمل کنید او به کمک شما برخیزد. از نظر فلسفی توجیه توکل این است که دنیا یک واحد جاندار و ذی‌شعور است؛ این واحد ذی‌شعور نسبت به افرادی که در راه حقیقت فعالیت می‌کنند و افرادی که در راه غیر حقیقت فعالیت می‌کنند بی‌طرف و متساوی نیست. این، روح و حقیقت توکل است.

گفتم: فما حد التواضع؟ حد تواضع چیست؟ من کی متواضع خواهم بود؟ فرمود: با مردم آنچنان رفتار کنی که توقع داری آنها با تو رفتار کنند؛ هر وقت آنطور رفتار کردی تو مرد متواضعی هستی.
 
گره از کار مردم گشودن، در دفع بلا موثر است.

 تو خوبی کن، این به تو حق شناسی نمی‌کند، تو یک وقت می‌بینی یه کس دیگر که اصلاً از تو به او خوبی نرسیده، در عوض به تو خوبی می‌کند؛ 
یعنی تو انتظار خوبی را از کسی که به او خوبی می‌کنی نداشته باش، از عالم داشته باش؛ عالم اگر از اینجا به تو ندهد از یک جای دیگر می‌دهد.
 
شما خوبی می‌کنید، در اسلام محضا لله است، پاداشش را خدا خواهد داد، نظرت باید به خدا باشد. مکتب غیراسلامی و ماتریالیسم می‌گوید خیر، تو از لحاظ اینکه نیست به بشر این کار را کردی و آن هم یک موجود ذی‌شعوری است خود به خود عکس‌العملش خوبی است که به او برمی‌گردد.
 
اگر خداوند شمرو ابن زیاد را نمی‌آفرید، امام حسین کشته نمی‌شد. ولی اگر خدا اینها را نمی‌آفرید اصلا امام حسین هم امام حسین نبود... بدی اگر نباشد خوبی هم وجود ندارد.
 
خودْ خوردن در موضوعاتی که از اختیار انسان خارج است جز بدبختی و بیچارگی نتیجه‌ای نمی‌دهد.

 هر چیزی را که باید به خدا نسبت بدهیم می‌توانیم از آن راضی باشیم و هر چیزی را که نباید به خدا نسبت بدهیم از آن باید ناراضی باشیم. 

ولی نباید خیال کرد که انسان به بهانه رضای به قضای الهی باید به همه چیز راضی باشد.

 آدمی که فقط وظیفه انجام می‌دهد اصلاً برای او شکست و غیر شکست وجود ندارد. او از نظر منطق خودش اگر شکست هم بخورد پیروز شده، پیروز هم بشود پیروز شده. گفته‌اند: انسان وقتی می‌تواند هرچه بر سرش بیاید از آن راضی باشد یعنی از خدا راضی باشد که خدا از او راضی باشد.
 
 در کلمات پیغمبر اکرم و حضرت امیر هم هست که از طول امل نهی کرده‌اند. طول یعنی درازا و درازی، امل هم یعنی آرزو. 

اگر انسان در دنیا آرزویش در یک کار یا دو کار یعنی در حدودی که توانایی وصول به آنها را دارد تمرکز داشته باشد او موفق می‌شود.
      
133

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.