یادداشت محبوبه طاهری

درمان شوپنهاور
        هر نفسی که فرو می‌بریم مرگی را که مدام به ما دست‌اندازی می‌کند، پس می‌زند، در نهایت این مرد است که باید پیروز شود، زیرا از هنگام تولد بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدتِ کوتاهی پیش از بلعیدن تو عمرش با آن بازی می‌کند. با این همه ما تا آنجا که ممکن است با علاقۀ فراوان و دلواپسیِ زیاد به زندگی ادامه می‌دهیم، همان‌جور که تا آنجا که ممکن است طولانی‌تر در یک حباب صابون می‌دمیم تا بزرگ‌تر شود، گرچه واقعیتی تمام می‌دانیم که خواهد ترکید.
یالوم در رمان درمان شوپنهاور یک فیلسوف‌مآبِ معاصر را تصور می‌کند که فردی منزوی و به نوعی شبیه به شوپنهاور است. نام این فیلسوف‌مآب فیلیپ است. او به یکی از گروه‌های درمانیِ جولیوس، که روان‌درمانگر مشهوری است، وارد می‌شود. جولیوس به دلیل رویاروییِ ناگهانی با سرطان و مرگ به مرورِ دوباره زندگی و کارش نشسته است. فیلیپ قصد دارد با به کارگیری اندیشه‌های شوپنهاور به یک مشاور فلسفی بدل شود و برای این کار نیازمند سرپرستیِ جولیوس است. جولیوس می‌خواهد به کمک اعضای گروهش به فیلیپ بقبولاند که این ارتباط انسانی است که به زندگی معنا می‌بخشد. نویسنده در بطن ماجراهای فیلیپ و جولیوس، داستانِ زندگی شوپنهاور را هم بیان می‌کند.
یالوم در این کتاب، همچون رمان وقتی نیچه گریست، با زبانِ داستان‌گونه به معرفی اندیشه‌های پیچیدۀ فلسفی و توصیف و توضیح فنون روان‌درمانی و گروه‌درمانی می‌پردازد. بدون شک روانِ آدمی نیرویی چند برابرِ جسمش دارد، بنابراین تاثیری که روانِ آدمی در ادامۀ زندگی دارد هم چند برابر می‌باشد. به همین خاطر درمان‌ها، پژوهش‌ها و تلاش‌های روانی بسیار مهم و قابل ستایش هستند. پرواضح است که یالوم نیز به اهمیت این موضوع بیش از «ما»ها پی برده و دانسته‌ها و نتایج تحقیقاتش را بدون چشم‌داشت و به شکلی قابلِ فهم (داستانی) با همگان به اشتراک گذاشته. راجع به اینکه چرا تصمیم به نوشتن رمان‌های از این قبیل کرده می‌گوید با وجود اینکه درسنامه‌هایی موفق راجع به گروه‌درمانی و درمانِ اگزیستانسیال نوشتم اما احساس می‌کردم این دو کتاب کاری را ناتمام گذاشتند و نتوانست در وجه انسانی آنچه را که حقیقتاً در روان‌درمانی روی می‌دهد به نمایش بگذارند. نثر تخصصی اجازه نمی‌دهد آنچه را که در واقع بخشِ حیاتی تجربه‌درمانی است به بیان درآورم. ویژگیِ عمیقِ صمیمانه انسانی پرمخاطره و محبت‌آمیز، رابطۀ درمانگر و مراجع در نثر تخصصی نمی‌گنجد. مثلاً سارتر و کامو را در نظر بیاورید. امروزه کمتر کسی آثار رسمی فلسفی آنها را خوانده یا به خاطر دارد اما این داستان‌ها و نمایشنامه‌های آن‌هاست که به افکارشان زندگی بخشیده و با این ابزارِ بیانی است که در خاطره‌ها مانده‌اند.
      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.