یادداشت طاها رجبی

طاها رجبی

23 ساعت پیش

فرشته ها از کجا می آیند؟
        طفیل هستی عشقند، آدمی و پری
ارادتـی بنمــا تا سعــادتی ببری (:

سال ۹۲ بود؛ در آن ایام کودکی به طور مداوم به یک کتابفروشی که به تازگی در شهرمان باز شده‌ بود می‌رفتم اما نه برای خرید کتاب! کتابفروشی برای من تهی از معنای کتاب بود و تنها به بهانه‌ی خرید نوشت‌افزار یا بازی‌های فکری به آنجا می‌رفتم.
یک روز آقای کتابفروش به من گفت تو چرا هر بار که اینجا می‌آیی هر چیزی می‌خری جز کتاب؟! خشکم زد، راست می‌گفت! یک لحظه انگار به خود آمدم.
تابستان همان سال به تهران آمدیم، هنوز تلنگری که به من زده بود در ذهنم می‌گشت و صدایش در سرم پخش می‌شد.
روزی برای خرید به یک پاساژ رفته بودیم که یک کتابفروشی دیدم. بی‌درنگ داخل شدم. بهشت بود! چه طور تا امروز همچین چیزی را کشف نکرده بودم؟ اولین کتابی که به چشمم خورد «فرشته‌ها از کجا می‌آیند؟» بود. نتوانستم نگاهم را از رویش بردارم. گمان می‌کنم به ۲ یا ۴ هزار تومان آن را خریدم‌ و آمدیم خانه.
همان لحظه بی‌درنگ شروع به خواندنش کردم و بدون وقفه در ۲ یا ۳ ساعت آن را خواندم. عجب طعم شیرینی دارد کتاب خواندن! از همانجا بود که من هم نمک‌گیر این سفره شده و به جهان کتاب‌بازی وارد شدم.
چند روز پیش دوباره بعد از ۱۱ سال آن را از کتابخانه برداشته و شروع به خواندنش کردم. هنوز هم شیرین بود. با تک به تک شخصیت‌ها همدم شدم و بعد از خواندنش باز نگاهم به جهان عوض شد.
به نظرم این کتاب هم مثل «شازده کوچولو» محدودیت سنی ندارد؛ هر کس که آن را بخواند حداقل برای لحظه‌ای کوتاه، یک دم به اعماق مغز خود رفته و دمی در اقیانوس افکار می‌آساید. مطمئنم خواندنش زنگار از دل می‌زداید و انسان‌ها را مهربان‌تر می‌کند.
نوشته‌ی مصطفی خرامان در این کتاب شکلی نمایشنامه‌گونه دارد. در چند پرده داستان مقداری پول پیچیده‌شده لای یک برگه‌ی پاره‌شده از مجله‌ای ناشناس را بررسی می‌کنیم و داستان چهار نفر که این پول زندگی‌شان را عوض می‌کند. داستان فرشته‌ای که روزی بی‌خبر می‌آید و روزی بی‌خبرتر می‌رود!  راستی، چگونه می‌توان فرشته شد؟!
      
42

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.