یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/5/22
خانوادهاش فقیرند و در حد معمول دیندارند، با طلبگی مشکل دارند؛ عازم نجف میشود و شهید صدر او را به سید عباس میپردازد: «عباس موسوی»ای که تا آخر برای سید حسن، «سید» ماند. شوخی میکند، داماد میشود. برای درس و اجتهاد به ایران میآید؛ اما با ناراحتی، مجبور است به لبنان برگردد. از حزب الله میگوید ... وقتی از شهادت سید هادی میگوید، مثل اینکه لبخند بر لب دارد، اما لبخندش بوی بغض دارد. در کل کتاب اطلاعات مفیدی دربارهی شخصیت سید حسن نصرالله و حزب الله دارد. دربارهی نگاه یک لبنانیِ شیعه به ایران و حکومت آن، اطلاعات نسبتاً خوبی دارد، اما کامل نیست. به نظرم به خاطر نبود سیر روایی و حالت داستانی، سه ستاره برای کتاب منصفانه باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.