یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

آوای رستاخیز
        من در نمایشنامه تخصصی ندارم. اما داستانش را دوست داشتم. شخصیت «پسر خدا» را معرکه خلق کرده بود. داستان با شیب آرام صعود می‌کرد. کم‌کم گره‌ها باز می‌شد. گره پشت گره می‌افتاد. و دقیقا صحنه‌ی آخر اوج فوق‌العاده داستان بود. خیلی دوستش داشتم. اما به نظرم اجرایش در هر کشوری کمی سخت باشد. چون حاکمان کشور به خودشان می‌بینند و به احتمال زیاد تهدید علیه امنیت ملی به حساب می‌آوردند. از طرفی توی ایران ملاحظات شرعی هم به آن اضافه می‌شود. البته این بخش را می‌شود با ویرایش دیالوگ‌ها حل کرد. ولی به نظرم دیدنش حسابی دل‌چسب باشد. اگر رمان بود، حداقل ۲۰۰ صفحه‌ می‌شد.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.