یادداشت محمد مهدی محکمی

پدران و پسران
        پدران و پسران بیشتر از اینکه بخواهد دو نسل مختلف را نشان بدهد و دو ساعت منبر برود که هر کدام چه عقیده ای دارند، می‌گوید این ها اینطور بودند و آن ها آن طور و تمام. برای این کار هم تک کلمه هایی را می‌آورد که همه بار این اختلافات را بتوانند به دوش بکشند و گوش مخاطب را تیز کنند. بعد که اجمالی از اینکه هرکسی کی هست و چه کرده را توضیح داد شروع می‌کند ریز شدن در هر شخصیت و روح و روانش، بیشتر به این شباهت داشت که این اختلاف دست‌مایه ای هستند تا وضعیت آدم ها را در آن موقعیتی نشان بدهد نه اینکه خود اختلاف ها مسئله باشند. آقای تورگنیف همین دست را می‌گیرد و داستانش را می‌برد تا آخر کار. گُر و گُر وارد ذهن شخصیت ها می‌شود و واکنش هایشان را توضیح می‌دهد. هر کسی را هم که وارد داستان می‌کند، به اجمال یا اختصار چیزی ازش می‌گوید. از توضیح دادن هایش هم پیدا بود که هرکسی چقدر اهمیت دارد. نه ا مثل آن بنده خدا که با مهندسی اعصاب خورد کنش برای هر مگسی که گوشه ای رد می‌شد نقشی در نظر بگیرد و مجبورت کند به تمام کلمات و آدم ها و در و دیوار هم دقت کنی. نه. بعضی ها بی جهت وارد میشوند و همانطور بی جهت هم راهشان را می‌گیرند و می‌روند. دمشان هم گرم. اما منطق روایی داستان به درد تفریحی خواندن نمی‌خورد. معمولا داستانی را می‌شود تفننی خواند که تعلیقی بیاندازد اول ماجرا و تا آخر همینطور بکشاندت جلو. ولی روس ها کلا به چنین چیزی عقیده نداردند. فیلم هایشان هم همینطور است. بیش از اینکه "تهش چی میشه" داشته باشند، کشش داستان هایشان مبتنی بر نوعی نشان دادن واقعیت است که مخاطب بین خودش و مسئله ای، سوالی،شخصیتی، چیزی، قرابتی پیدا کند و همینطور با "اکنون" آن شخصیت همراه شود و جلو برود. مثلا اگر در همین پدران و پسران شخصیت ها طوری توصیف نمی‌شدند که ارکادی، بازارف یا پدران ماجرا به نحوی از من نمایندگی نمی‌کردند، عمرا که وقت نمی‌گذاشتم و تا صفحه ١۵٠ نمیرسیدم، که بعدش قلاب ماجرا(آن چیزی که بر گردن می‌اندازند و هی می‌کشند) بشود ماجرای عاشقانه حضرات(همین هم نوعی قرابت است، حالا با غریزه یا چیز دیگر) و رابطه عاطفی‌شان با پدرانشان. از طرفی هم پدران و پسران به یک تفنن شباهت داشت. همان چیزی بود که همیشه روس ها هستند ولی نه به آن اکمال و اتمام. همین سادگی و بی لُکنتیش لذت بخش بود. همین که حرف خاص و پیچیده ای نزد. قصه اش را به سبک خودشان گفت، حرفش را زد. و رفت. 
      
875

26

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.