یادداشت پیمان قیصری

        
کتاب راجع به چند دانشجو هست که درگیر یک جنایت میشن. در همون پیشگفتار کتاب متوجه میشیم که جسد شخصی به اسم بانی  پیدا شده و بعد در دو سه فصل ابتدایی بیشتر به زندگی راوی داستان ریچارد پاپن و نحوه‌ی ورودش به کالج صحبت می‌کنه. ریچارد پاپن بعد از توضیح مشکلاتش و دلایل انتخاب کالجش، در مورد کالج و یک استاد متفاوت صحبت می‌کنه و اینکه چطور دانشجوی زبان یونانی با این استاد شده. این کلاس به جز ریچارد فقط ۵ دانشجو داشته چهار پسر و یک دختر، هنری، بانی، فرانسیس و چارلز و کامیلا که دو قلو بودند. این سه فصل مخصوصا با توضیحات فلسفی ادبیات یونان کمی کند پیش میره. از این به بعد به معاشرت و اتفاقات زندگی این ۶ نفر پرداخته میشه تا تمام ماجرای قبل و حین و بعد از جنایت روشن بشه چه اتفاقاتی که افتاده و چه روحیات و ذهنیات این افراد. انتظار یک رمان هیجان‌انگیز مثل تماشای فوتبال یا بسکتبال رو نداشته باشید، خوندن این رمان خیلی شبیه به ماهیگیریه. آروم و ساکن و کم‌کم پیش میره تا بالاخره نخ قلاب تکون بخوره اگه خوش شانس باشی تند تند تکون میخوره و گاهی هم ساعت‌ها باید بشینی تا بتونی یه ماهی بگیری، تازه بعد ببینی ماهی‌ای که گرفتی کوچیکه یا بزرگ، اما در هر صورت میشه از اون سکوت هم لذت برد بستگی به خودتون داره. برای من در عین سکون کتاب کشش خوبی داشت و میتونم بگم از بعد فصل سه با سرعت و اشتیاق خیلی بیشتری کتاب رو ادامه دادم.ه
      
587

18

(0/1000)

نظرات

یکم اسپویل نبود این یادداشت؟!
1

1

تقریباً توی همون سی چهل صفحه‌ی اول هرچیزی که من اینجا نوشتم رو متوجه میشیم 

0