یادداشت مانی فارسی

تاکسی سواری
        ۱۲۴ داستانکی بدون سر، وسط و ته! در بدترین حالت انتظاری که از نوشته میشه داشت اینه که یه نکته، درسی، سخن ارزشمندی یا محتوای جالبی برات داشته باشه! یا حداقلللل یه چیزی بهت یاد بده! که آخر کتاب تو نگاه آینه کنی و به خودت بگی «الان که اینو خوندم چی به من اضافه شد؟» «با اجازه بزرگ‌ترا، هیچی!» 
آخه من موندم چطور به ذهن‌شون (نویسنده و نشر) رسیده که این رو بیان کتاب کنن و به چاپ برسونن! آخه من نمی‌دونم بعد چرا به چاپ سیزدهم هم برسه!
در مرحله اول از دوست خوبم بابت همچین ارمغانی تشکر می‌کنم [که جدا از محتوای کتاب اینکه به یادم بود یک دنیا ارزشمنده برام و در مرحله بعد از خودم تشکر می‌کنم که تونستم کم و بیش دو ساعت از عمرم رو پای این کتاب بگذارم و تمومش کنم! 
بالاخره آدم باید کتاب بد بخونه تا قدر کتاب خوب رو بدونه!
———
[اگر دوست دارین بیشتر از کتابایی که می‌خونم ببینید تلگرام می‌تونید به نشونی @ReadByMani دنبالم کنید.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.