یادداشت هیچ

هیچ

هیچ

1403/5/26

        نمایشنامه‌‌های باستان و کلا هر کتابی درمورد اساطیر، جدا از اینکه چقدر اصول قصه‌نویسی را رعایت کرده باشند، به دلیل اینکه آینه‌ای از غرایز نوع بشر هستند ارزشی بالاتر از پنج ستاره دارند. من یک ستاره کم کردم به‌خاطر وجود غلط‌های تایپی و نیز رعایت نکردن نیم‌فاصله در بسیاری از ترکیبات.


فکر می‌کنم مدئا و الکترا از نظر چفت و بست قصه‌نویسی مدرن محکمتر از بقیه بودند. شخصیت‌هایی باور پذیر داشتند که دقیقا می‌دانستند چه می‌خواهند بکنند و دست خدایان از بازی‌دادنشان کوتاهتر از باقی نمایشنامه‌ها بود.

زنان تروا سکانس پایانی فیلمی ضد جنگ را به یاد می‌آورد با تمام تلخی‌ها و مصیبت‌های پنهانش. اما از طرف دیگر تمام تقصیر جنگ را به گردن هلن انداخته بود و بار وقوع این مصیبت را سخاوتمندانه از دوش پاریس برداشته بود. جالبتر این بود که زنان بودند که اینگونه نتیجه گرفته بودند. این اتفاقی است که حتی الان هم در موارد مشابه بین خود ما رایج است و در روابط ممنوعی که به افتضاح کشیده می‌شود اغلب زنان مقصر شمرده می‌شوند و انگ رسوایی را نیز بیشتر زنان بر دیگر زنان مرحمت می‌کنند.

در اپولیتوس، اینکه ناگهان فایدرای عاشق آن نامه‌ی دروغ را نوشت با توجه به گفته‌ها و اعمالش به دور از منطق بود و تا انتهای نمایشنامه مدام انتظار داشتم دایه‌ی فریبکار جلو بیاید و بگوید نوشتن آن نامه و مقصر جلوه دادن اپولیتوس کار او بوده و نه فایدرا.

در باکخانت‌ها اینکه خدازاده‌ای که خدای شراب و عیش و خوشی هم نام گرفته اینقدر ابلهانه رفتار کند و پنتئوس را که به او اعتقادی ندارد بوسیله‌ی مادر همان نامعتقد که اتفاقا خودش از باورمندان به اوست به قتل برساند، موقعیت کمیکی بوجود آورده که در نگاه اول غیرمنطقی می‌نماید اما از زاویه‌ی دیدی دیگر خواننده را به فکر فرو می‌برد که: اتفاقا چقدر هم به‌جا.


در کل در هر پنج نمایشنامه زنان نقش‌های کلیدی دارند اما اینکه این نقش‌ها تا چه حد زن‌ستیزانه است و تا چه حد بی‌طرفانه به نوع نگرش خواننده برمی‌گردد.

برای جلوگیری از پیش‌داوری در مورد محتوا و ساختار نمایشنامه‌ها پیشنهاد من این است که اول خود نمایشنامه‌ها خوانده شوند و در انتها مقدمه‌ها.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.