یادداشت سمی
6 روز پیش
. دخترهایم خواهند آمد. آنها را میشناسم. این دلفین مهربان، اگر من بمیرم، چقدر برایم غصه خواهد خورد!نازی هم همینطور است. نمیخواستم بمیرم تا باعث گریه کردن دخترهایم بشوم. اوژن عزیزم، مُردن یعنی ندیدن آنها. آنجایی که همه باید برویم ، من در آنجا دلم بسیار تنگ خواهد شد.برای پدر، بچه نداشتن مثل جهنم است و از موقعی که دخترهایم شوهر کردهاند، مراحل اولیهی چنین حالی را طی کردهام. بهشت من کوچهی لاژوسین بود. ببینید، اگر به بهشت بروم، قادر خواهم بود دوباره به شکل روح به زمین برگردم و در اطراف دخترهایم باشم. این چیزها راشنیدهام. آیا راست است؟ .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.