یادداشت یک کاربر NULL

یک کاربر NULL

یک کاربر NULL

5 روز پیش

        توی جلد سوم و پایانی این مجموعه امانی به خاطر نبود احمد انقلاب رو رهبری میکنه و به دنبال نقشه ای هست که بتونه از اون دیواری که دور شهر رو گرفته عبور کنه و بقیه رو از اسارت سلطان نجات بده ...
بحث دیوار آتشین که شد فکر کردم که یه دقیقه نویسنده خواسته غافلگیرمون کنه و به عنوان سوپرایز نورشام رو فرستاده، ولی خب اینطور نبود و یکی از اختراعات مسخره ی لیلا بود . حس خاصی نسبت به شخصیت هاله نداشتم ولی حذف ناگهانی ش خیلی ضربه ی بدی زد و تازه بعدش خواست سم رو هم ازمون بگیره .وقتی بحث دیدن مرد زیر کوه پیش اومد حس خیلی قوی بهم میگفت اون نورشامه و بله حدسم درست بود! اونجا نورشام رو میخواستم تصور کنم چوسو (یک شخصیت انیمه ای ) میومد جلوی چشمم و نمیدونم چرا.  معامله  با گناه افرین به طرز عجیبی بودار بود و اینکه مدام به امانی فرصتی می‌بخشید هم عجیب تر، هرچند که در اون لحظه وسوسه انگیز بود واقعا و به کار می‌اومد. دلم برای نورشام سوخت دوست نداشتم تبدیل به یه حفاظ بشه ای کاش امانی احمق یه چیزی میگفت که بچه دیوار نشه هرچند بهتر از این بود که توی جنگ یاغی ها کشته بشه ولی بازم ناراضی ام. نمیدونم چجوری بگم ولی هرچی به آخر می‌رفت انگار نویسنده بیشتر داستان رو رها می‌کرد.  خیلی عجیب بود یهویی فکر کن اول صبح پاشی بری واسه جنگ . به نظر من اگه جین میمرد خیلی داستان بهتر بود . هرچند اگه پدر امانی فقط امانی رو نجات میداد امانی بیشتر از پدرش متنفر میشد و بهش بدبین تر میشد . پایان هم و همینطور جنگ مسخره بود . انگار تلویزیون رو یهویی روشن کرده باشی وسط یه فیلم جنگی . آخرش هم مثل افسانه های پرنسسی تموم شد . ولی هرگز همیلتون رو به خاطر بلایی که سر عز آورد نمیبخشم... میشه گفت توی این جلد هیچ جا موندگار نبودن ...
وقتی که امانی رفت توی شکاف تا شزاد رو نجات بده اون هم به نظرم مسخره بود.
اگه چیزی یادم اومد اضافه میکنم
پ.ن:دقت کردین شزاد دوباره داره عشقشو از دست میده💔😂
پ.ن۲: ایم مثلث عشقی رو آخه از کجا اوردن😐 اگه منظورشون انتخاب امانی بین جین و احمده که ...
      
64

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.