یادداشت ریحانه خرّم

        نمیخواهم به اثر اول آقای آبنوس سخت بگیرم اما کتاب که تمام شد گفتم «خب که چه؟!»
  ناخلف یک کتاب معمولی بود. کتابی با نخواندنش  چیزی را از دست نمی‌دهی. در بین صفحات کتاب به دنبال هیجان بیشتری می‌گردی بلکه داستان اوج بگیرد. 
 روایت‌هایی که از پدرش می‌کند و حرف‌هایی که توی دهان پدر شخصیت داستان می‌گذارد، گاهی به دل می‌نشیند و گاهی توی ذوق می‌زند. در کل می‌شود جنس رابطه با پدر را لمس کرد اما صرف روایت این رابطه راه به جایی نمی‌برد. 
  شخصیت‌ها جای پرداخت بیشتر دارند، مثلا برادر عبدالله. خیلی گذرا از او چیزی می‌گوید و رد می‌شود. یا مثلا سرنوشت نامعلوم دایی حسن. حتی بعدتر از خانواده هم جویای سرنوشت او نمی‌شود.
 از پایان کتاب بخواهم بگویم، ناامید کننده بود. انگار نویسنده میخواست یک جور ماجرا را تمام کند و بگذرد. 
انگار آمده بود روایتی بکند و بگذرد. 
سعی کرده بود با توصیفات  از مکان‌ها و محیط یک تصویر سازی خوبی از سال‌های سلطنت پهلوی دوم به ما بدهد ولی جنس دیالوگ‌ها گاهی با آن زمان همخوانی نداشت. خیلی خودت را در آن موقعیت و آن زمان نمی‌یافتی. 

از نکات مثبت کتاب هم می‌توان به خوش‌خوان و روان بودن کتاب اشاره کند. خواندن کتاب سخت نیست و به اصطلاح زود جلو می‌رود. 
   با وجود تمام نقدهای سختگیرانه به ناخلف، به آینده‌ی کتاب‌های بعدی آقای آبنوس خوشبینم.
      
59

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.