یادداشت فاطمه رجائی

آنی شرلی در خانه رویاها
وقتی عشق ی
        وقتی عشق یا غمی عمیق، قلب کسی را فرا می‌گیرد، قدرتی شگرف پیدا می‌کند.
.
در این کتاب آنه و گیلبرت عروسی می‌کنن و برای زندگی به خانه کوچک شان در بندر فورویندز می‌روند، خانه ای که پناهگاه شادی هایشان می‌شود و البته غم هایشان « گویا مقدر بود که هر خوشی ای، سایه های کم‌رنگی از اندوه نیز به همراه آورد.»
.
شخصیت هایی دل نشین مثل کاپیتان جیم، دوشیزه کورنیلیا و لسلی مور، آنها را همراهی می‌کنند و هرکدام داستانی دارند. 
_کاپیتان جیم: به قول کورنیلیا برایانت هر دوی ما از یک رگ و ریشه ایم.
آنی با تعجب گفت: از یک رگ و ریشه ایم؟
_ بله. کورنیلیا مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ آنها که از رگ و ریشه خودش اند و آنهایی که نیستند. اگر یک نفر با تو رو به رو شود، افکارش با تو یکی باشد و از همان چیزهایی که تو خوشت می آید، خوشش بیاید، پس با تو هم‌رگ و ریشه است.
.
بین کتاب های این مجموعه تا اینجا، خانه رویاها برای من قشنگترین بوده.💛
به نظرم این کتاب تا حدی به قصر آبی خانم مونتگمری شباهت داره. 
* عکس بالا سمت راست مربوط به فیلم آنشرلی با بازی Megan Follows است.
.
_ کتاب پنجم آنشرلی
.
۰۲/۳/۱۴
      
12

41

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.