یادداشت مسعود بربر
1401/3/23
به گمانم در اعماق درون هر ایرانی، همواره کشمکشی میان یک آریایی و یک ایلامی جریان دارد؛ یا یک مهرپرست و یک زردشتی؛ یا به زبان آدمیزاد، کشمکشی میان کوچگرد و یکجانشین. داستان «بیرد»، نوشتهی مجتبی تجلی، شرح این نبرد است. خیزش کوچگرد درون راوی و یورشش به زندگی او. آن گونه که در خود متن آمده است (ص ۸۲) «هر کسی باید یکبار کولهپشتی اش را بردارد و برود و ناپدید شود. بعدش بیآنکه پیدا شده باشد خودش و دیگران را نگاه کند. هر کس، حداقل یکبار باید این بیرد و نشانی را تجربه کند.» کل این رمان کوتاه (۱۱۲ ص) شرح همین رویداد است. اتفاقی که به زیستجهان کولیهای ایرانی پا میگذارد و از آنجا در بازگشتی هر چند انتزاعیوار به شهر، خصلتی کابوسوار همچون آثار کافکا پیدا میکند. جهانی خیالی، انتزاعی، گاه زخمزننده که اعماق آدمی، اعماق راوی، اعماق شخصیتها و گاه حتی اعماق خواننده را در مینوردد. شاید به چنین داستانی از منظر اصول و شگردهای داستاننویسی نباید نگریست، که در آن صورت نکتهها و نقدها میتوان وارد کرد: اگر در باز کردن کتابها به دنبال ماجرا و کشمکش و معما و تعلیق و نثر شیشهای/روان خالی از صفت و قید و صنایع ادبی و فلسفیدن و جملات قصار بیمورد هستید و قوانین آغاز و میانه و پایان و ساختار و زاویهدید و دیگر عناصر و ضوابط داستاننویسی برایتان اهمیت دارد، حتما کتابهای پرشمار دیگری به این یکی اولویت دارند، اگر جهان خیالانگیز و شگفت داستانی آن چیزی است که در خواندن داستان جستجو میکنید، در این داستان شاید میشد بیشتر به زندگی جذاب و رازآمیز کولیها سهم داد و خواننده را شبها و روزهایی به آن جهان خیالانگیز مهمان کرد و شاید میشد بخش هایی از داستان، صحنههایی و بزنگاههایی در برخی نقاط رازآمیز جغرافیای داستان شکل بگیرد که حالا صرفا نامی از آنها برده شده و به رازآمیز بودنشان اشاره شده و از آنها عبور شده است، اما اگر وظیفه کتاب ایجاد تکانی در آرامش روزمرگی خواننده و سست کردن پیِ خانهگاهش باشد، این کتاب به خوبی از پس آن برآمده است. با بستن آخرین صفحه کتاب، گویی از کابوسی بیدار شدهای که با تو میماند و تا مدتها باید با تردیدها و ناپایداریهای درون خود رویارو شوی. کتابی از آن دست که هر اهل اندیشهای را هرازگاه بایسته است.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.