یادداشت meli najafi
دیروز
به نام او . . من سال پیش این کتاب رو از خانم پیرزاد خواندم و کتاب متفاوتی بود. تا پیش از اون کتابی از خانم زویا پیرزاد نخونده بودم و جدا برای من تجربهی نازنینی بود. . راستش به گمونم خانم پیرزاد تبحر خاصی در تعریف روزمرگی داره، به صورتی که آدم در مجموعه داستان مثل همه عصرها(که اون رو با فاصله زمانی ۲ ماه از این کتاب خوندم) غرق در تعاریف میشه و انگار آدم در بعضی از «عادتها»ی شخصیت ها میگه: عه، پس کسی هم مثل من هست! . داستان در مورد سه نسل از زنان یک خانواده است. آرزو، مادر آیه که با تازگی از شوهرش طلاق گرفته و یک املاکی رو اداره میکنه و مدام در اضطراب دخترشه. منیر(امیدوارم اشتباهی در اسمها نکرده باشم) مادر آرزو معتقده که آرزو زیادی به دخترش سخت میگیرد. . . . در کل اگر اون یه ستاره رو کم کردم، بهخاطر پایان گنگش بود:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.