یادداشت
1403/1/26
3.8
14
درود⚘️ برای طرفدارای کتابای معمایی یه رمان خوبه،ولی عالی نه! اوایلش روند داستان خیلی کند پیش میرفت، هیجان نداشت و همش پلی بک میزد به خاطرات و روزمرگی های گذشته، پرش از ژانر جنایی به عاشقانه و عاشقانه به جنایی و... تا جایی که میخواستم بذارمش کنار، اما رفته رفته، جذابیتش بیشتر شد و دلیل اون یاداوری خاطرات گذشته مشخص شد. شخصیتها خودِ واقعی شونو نشون دادن، گاهی از متهم به قربانی تبدیل میشدن، گاهی بهشون حق میدادم و گاهی ازشون متنفر میشدم و این نشون میده که هیچ انسانی، سفید یا سیاه مطلق نیست، اکثر ماها خاکستری هستیم و با توجه به موقعیت و شرایط زندگی مون، تصمیمای متفاوتی میگیریم! شخصیتهای اصلی کتاب، یعنی ایمی و نیک هم از این قاعده مستثنی نیستن... کمبود توجه،مشغله های کاری و فکری، عشق دفن شده زیر روزمرگی ها، اختلالات شخصیتی و... همه و همه دست به هم میدن، تا بُعدِ سیاه شخصیتی کاراکترها، بر بعد سفیدشون غلبه کنه و به گونه ای بیمارگونه و افراطی خودشو نشون بده، هرکدوم به طریقی؛ یکی با خیانت و اون یکی با انتقام! روایت خوبی داشت؛ هم از زبان ایمی بود، هم نیک. و با تغییر راوی، لحن و نوع روایت هم عوض میشد و این از نقاط قوت کتاب بود. پایان بندیم چیزی که انتظار داشتم نبود!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.