یادداشت پیمان قیصری
1402/10/18
داستان با ورود مردی به نام سرجیوس به فرودگاه شروع میشه. فرودگاه بسیار سوت و کوره و هیچکس نیست تا جایی که سرجیوس تصور میکنه کارکنان فرودگاه در اعتصاب هستند. اما در نهایت یک مهماندار زن به اون میگه که مسافران و هواپیما منتظر اون هستند. هواپیمایی به مقصد مادراپور. هواپیما ۱۶ مسافر داره که در همه چیز با هم متفاوتند و طرز قرار گرفتن صندلیهای هواپیما هم بسیار متفاوته، به شکل صندلیهایی اطراف یک میز کنفرانس. مشخصا داستان داره به طور سمبولیک به زندگی انسانها و رفتارشون نسبت به هم و دید آدمها به خدا میپردازه. داستانی که سوال مطرح میکنه و در اون منتظر پاسخی نباید باشید. موضوع داستان جالبه اما تکراری و این تکرار و فضا و گفتگوهای بین شخصیتهای داستان حس تازگی به آدم نمیده. در مجموع کتاب متوسطی بود. ه
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.