یادداشت احمدرضا بختیاران
4 روز پیش
سیری نه چندان مختصر در تاریخ یهود بعد از عملیات طوفان الاقصی با کتاب اختراع قوم یهود آشنا شدم. در برنامهای کوروش علیانی با صدای گرمش مقدمهی کتاب را خواند و من مجذوب قوت و تعلیق متن شده بودم. شلومو زند در مقدمه چند ماجرای مختلف را به موازات هم مطرح میکند، گویی که داستان میگوید و بعد در جعبهی پاندورا را باز میکند که هرکدام از این شخصیتها چگونه به شلومو زند مرتبط میشدند و حالا سوال اصلی، یهود چیست؟ این سوال همان باز کردن جعبهی پاندوراست که 530 صفحه ادامه مییابد. این جذابیت گوشهی ذهنم ماند اما باعث نشد که در همان سال اول طوفان الاقصی این کتاب را بخوانم. همزمان با با عملیات فلسطینیها پسر من هم به دنیا آمد. دقیقا در روزهایی که اسرائیلی ها وحشتی را از نزدیک تجربه میکردند که سالها فلسطینیها با آن زندگی کردند. دقیقا همزمان با هفت اکتبر. و روزی که عملیات یهود خبیث علیه غزه شروع شد تا زخمی چنین عمیق را بر پیکرهی نه فقط فلسطین مظلوم بلکه بشریت وارد سازد، فهمیدم که پسرم به بیماری عجیبی مبتلاست که به نقل از اطبا حتی امکانات درمانش هم در ایران یافت نمیشود. دقیقا در همان روزهایی که خبرهای جنایات باورنکردنی اسرائیلیها در فضای مجازی به گوش عالم میرسید. خدا خواست که این پسر عمرش به دنیا بماند اما تقدیر من چنین رقم خورد که زندگیام را حول فرزندی تنظیم کنم که حالا فهمیدم ناشنواست. از عوارض درمان... در همهی این دوران فلسطین بخش جدایی ناپذیر ذهنم بود مخصوصا که یک ترس مشترک مرا به نحوی به آنها پیوند میداد. ترس از دست دادن فرزند. طبیعی است که گرفتاری ایام اجازه نداد تا سراغ کتاب بروم چه اختراع قوم یهود چه هر کتاب دیگری. تا حالا که بعد از تقریبا یک سال و نیم یاد گرفتهام با شرایط جدید زندگی کنم. اختراع قوم یهود را از نشر نو در نمایشگاه کتاب 1404 خریدم و اخیرا تمام شد. دربارهی کتاب زیاد گفته شده، کتاب روی چند موضوع عمده و رایج دست گذاشته تا افسانه پردازی یهود را باطل کند. قوم گرایی، برگزیده بودن، اصالت نژادی، تبعید و آوارگی، هویت در اسرائیل همهی چیزهایی است که شلومو زند با بررسی دقیق منابع تاریخی و علمی آنها را نقد کرده که البته کمی هم این نقد طنازانه است. آنچه بیش از محتوا برای من جالب بود یکسری مسائل حاشیهایست. مثلا اینکه این کتاب اصولا برای ما نوشته نشده. این کتاب در واقع به زبان عبری نوشته شده و طبیعی است که جامعهی هدفش صرفا یهودیان خاک سرزمینهای اشغالی است. استقبال بینظیر از کتاب باعث ترجمهی کتاب به انگلیسی میشود و در نهایت ترجمهای از این کتاب به دست ما میرسد. پس کتاب در خدمت شوالیههای ناتوی فرهنگی!!! نیست و تحلیلهای عجیب و غریبی نمیتوان از نوشته شدنش ارائه داد و نویسنده که اتفاقا نقدی بر اشغال سرزمین فلسطینیان ندارد و اتفاقا معتقد است تشکیل اسرائیل از یک راه قانونی از مسیر سازمان ملل متحد عبور کرده و بخشی از عثمانی که هیچ وقت مستقلا به نام فلسطین سند نخورده از مسیر قیمومیت انگلیس و رای اعضای سازمان ملل به یهودیان واگذار شده، دانش یهودیت باستانی را به چالش میکشد. از طرفی شلومو زند بر مدارا و همبستگی با اعراب فلسطین بسیار هم تاکید میکند. زند وابستگیهای لیبرال خودش را پنهان نمیکند و برای اسرائیل هم یک دموکراسی لیبرال آرزو میکند که برای تمام ساکنان برابری و عدالت را به ارمغان بیاورد نه فقط برای یهودیان. او معتقد است که کشور یهودی اصولا قوانینی را در پی داشته که نمیتوان آن را دموکراسی نامید در حالی که به وضوح تبعیض بین سکنه به چشم میخورد. هرچه حکومت در اسرائیل دینیتر شده مشکلات اعراب و مسلمین هم مضاعف شده. ظهور و قدرت گرفتن لیکود در اسرائیل به عنوان یک حزب کاملا دینی و با رویکردهای آخرالزمانی موجب تعجب (و حتی آزار) شلومو زند هم شده است. آنچه نظر من را جلب کرد پانویسها و رفرنسها بود. تقریبا بخش زیادی از منابع و رفرنسها به زبان عبری است آن هم در نشریات علمی پژوهشی تخصصی. این نشان میدهد چقدر جامعهی آکادمیک اسرائیل در توسعهی علوم انسانی دست کم در منطقهی ما پیشتاز است. کتاب در سال 2007 نوشته شده در حالی که منابع آن از دههی 60 و 70 میلادی تا زمان نگارش شروع میشود. رهبران اسرائیل از دل یک انقلاب یا کودتا یا برحسب اتفاق قدرت نگرفتهاند بلکه در سالها پیش از تشکیل اسرائیل سلسله مراتب آکادمیکی را طی کردهاند و مدیریت و قدرت گرفتن در میان اصحاب رسانه و سیاست را در ملل دیگر مشق کردهاند. بن گوریون پیش از آنکه نخست وزیر اسرائیل باشد یک نظریه پرداز برجسته بود. شلومو زند هرچند که به صراحت بیان نمیکند اما در لفافه سکولاریزه شدن اسرائیل را هم به نفع خودشان، هم اعراب و هم همگرایی منطقه میداند. نویسنده در بخشی از کتاب به همکاریهای مسلمین با یهودیان علیالخصوص در فتح آندلس اشاره میکند و اتفاقا مسلمین را شرکا و رفقای بهتری از مسیحیان میداند. شلومو زند حتی به این هم اکتفا نمیکند و در یک حرکت محیرالعقول مسلمان شدن یهودیان در طول تاریخ را چیز منفی و بد و خیانتآمیزی نمیداند. او حتی نقل به مضمون با گفتن اینکه مسلمان شدن یهودیان به دلیل وجود منافع اقتصادی (منظور معافیت از پرداخت از جزیه) و البته شباهت بسیار زیاد خدای هر دو دین چیز اصلا ناپسندی نیست؛ اوج نگاه آوانگاردش را نشان میدهد. او دو مرتبه مدیریت سیاسی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را ستایش میکند. یکی از پانویسهای جالب، درست در همان اولین صفحه به چشم میخورد «ناشر و مترجم، کشور یا دولتی به نام اسرائیل را مجعول و اشغالگر میدانند و اشاره به نام اسرائیل در کتاب به اقتضای متن کتاب و رعایت امانت در ترجمه بوده و هیچ بار ارزشی ندارد». این بیان به نظرم صادقانه است. اول اینکه خیلی از کتابها هستند که به راحتی و بدون چنین توضیحی به راحتی از کلمهی اسرائیل استفاده میکنند پس نمیتواند بهخاطر اخذ مجوزها باشد و از طرفی هم نشر نو اصولا نشری نیست که زیر بار چنین الزاماتی رود. در نهایت باید گفت دشمن را باید شناخت. برای منِ شهروند، خواندن کتاب اختراع قوم یهود یا چند کتاب امثال این نهایت کاری است که از دستم بر میآید و احتمالا بیش از این هم لازم نیست اما برای حاکم و دلتمرد به نظرم باید فهرست منابع اختراع قوم یهود را جلوی خودش بگذارد و تمام آنها را مطالعه کند. حاکم، سیاستگذار، دولت، گروه نظامی یا شبه نظامی یا هر چیز دیگری که بتوان گفت اگر دشمن یهود را نشناسد یک نگاه کاریکاتوری به دشمن پیدا میکند که خروجیاش میشود آنکه شلیک اولین موشک را آغاز پایان یهود بداند. با چنین نگاهی، هزینههای وحشتناک وارده حماسه تلقی میشود و عملا راه برای اصلاح ضعفها مسدود میشود. برای ضربه زدن به دشمنی چنین قدار لازم است منظومهی فکری و مسیر رشد و توسعهاش را شناخت تا برای حرکاتش پیشبینی کرد و البته در بهترین حالت مطابق تئوری بازیها (Game Theory) مدلسازی انجام داد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.