یادداشت یگانه
1403/4/29
این بهترین و اولین مجموعهای بود که از نشر ویدا خوندم—و اگه نظر منو بخواین، باید بگم: عااااالی بود! یه چیزی فراتر از عالی، فراتر از انتظار. اگه دستم باز بود، هزاران ستاره بهش میدادم، بدون اغراق. البته باید بگم من به ژانر جنایی و ترسناک علاقهی خاصی دارم، حتی ضعیفترینهای این سبک هم برام جذابن، اما این مجموعه یه چیز دیگه بود. شخصیتپردازیها به طرز شگفتانگیزی قوی و منحصربهفرد بودن. داستان طوری پیش میرفت که حتی اگه از جلد آخر هم شروع میکردی، باز هم میتونستی ماجراها رو دنبال کنی و سردرگم نشی—و این یه مهارت بزرگ توی روایتگریه. ترجمه روون و قابلقبول بود و من مشکل خاصی باهاش نداشتم. فقط با پایان داستان یه کم چالش داشتم؛ چون نهتنها غافلگیرکننده بود، بلکه حسابی احساساتم رو به بازی گرفت! جیسی و کیم—شما واقعا یه زوج عالی بودین، ولی ورود کیم به جسم ناتاشا؟! برگام! هپی و ملودی... مرگتون ناراحتکننده بود، ولی خب، دستکم به هم رسیدین، نه؟ کاترین لتیمر، با اون ابهت بینظیرت، هنوزم فراموشنشدنیای—و اون مرگ عجیب و مرموزت... فقط میتونم بگم "وای" خانم چنگ، با اینکه اعصابمو خورد میکردی، ولی در نهایت نقش مهمی داشتی و نمیتونم دوستداشتنت رو انکار کنم. و تو، کالبد بیزوال! خوابی برام نذاشتی، لعنتی... مرگت هم مثل خودت خاص بود. بقیه شخصیتها بیشتر فرعی بودن، ولی هرکدوم نقشی در شکلگیری این جهان فوقالعاده داشتن. و در نهایت، آقای سیمون آر. گرین! شما به لیست نویسندههای محبوب من اضافه شدین—البته همیشه بودین، ولی الان توی بالاترین نقطهی اون لیست جا گرفتین. این مجموعه یه تجربهی کامل بود. اگه هنوز نخوندینش، پیشنهاد میکنم از دستش ندین... فقط آماده باشین برای افسردگی بعد از تمومشدنش. چون دلتون حسابی براش تنگ میشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.