یادداشت نرگس عمویی
1403/8/20
از لحظهای که شروعش کردم، نتونستم زمین بذارمش و یه ساعت و خردهای بعد، تمومش کردم. اولین رمانی بود که از این نویسنده میخوندم. خب داستان از تماسی که از طرف یکی از شاگردهای شخصیت اصلی داستان که نویسندهست، گرفته میشه شروع میشه. تماسی با مضمون خبری از گمشدن نامزد اون پسر. ژانر رازآلود و گاهاً وحشت داره و تا قبل از ۲۰صفحهی آخر رمان، میخکوب کنندهست. پایانش هیچ قابل انتظار نیست و در طول خواندنش، قابل حدس نیست. ولی پایانش زیاد جالب نبود برام یک جورهایی ناامیدکننده حتی، یعنی احساس کردم داستان داشت خیلی خوب و به صورت صعودی، اوج میگرفت و تو ۲۰ صفحهی آخر یک جورهایی نزول پیدا کرد تا دیگه به خط صافی رسید. کاش پایان دیگهای داشت، پایان جذابتر. اما به جز این، قدری معمایی و مرموز بود فضاش که واقعاً تو جوش قرار میگرفتی. مثل شخصیت اصلی جاهایی گیج میشدی، کنجکاو میشدی و مشکوک. به قول قسمتی از نوشتهی پشت کتاب: "این رمان، داستان نویسندهای را باز میگوید که ناخواسته برای یافتن دختری که ناپدید شده، پا به ماجرای عجیبی میگذارد، ماجرایی که او را از جهان داستانهایش بیرون میکشد و درگیر واقعیتی هولناک میکند." تصویر دختری در آخرین لحظه" هرچند در ژانر وحشت نیست، وحشت جهانی را به تصویر میکشد که مرز میان عشق و جنون، دوست داشتن و نفرت در آن به کلی از میان برداشتهشده و تنها تصویر دردناکی از آن در ذهن باقی خواهد ماند."
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.