یادداشت MH480
1403/10/4
در شلوغ ترین روز نسبت به روزای دیگه وقتی حس کردم انرژی سر و کله زدن با ادما رو ندارم این کتابو روی میزی پیدا کردم و عنوان و متن درشت صفحه ی اولش جذبم کرد: « وقتی نمیتونی قوانین بازی رو تغییر بدی، ساکت بشین و بازی کن » یه همچین چیزی و جذاب شد برام و تا اخر شب کتاب رو تموم کردم . بخشی از دیالوگ عبدی ،مردی توی کافه : همشون اولش خوبند، عین پر سبکند، اما یواش یواش عین یه کوه سنگین میشن، یه کوه غصه. بنظر من هر زن عینهو یه کوه غصه میمونه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.