یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

                دانته خودش را در جنگلی تاریک میبیند. بر سر راه خروج یک پلنگ و یک گرگ و یک شیر راه او را بسته اند. این حیوان ها به ترتیب نماد حیله گری، حرص و غرور هستند. تا این که روح ویرژیل می آید و به او میگوید که باید از درون جنگل برود. ویرژیل از طرف بانوی آسمانی به کمک دانته آمده تا او را از دوزخ عبور دهد!
و وارد دوزخ میشویم. سر در دوزخ نوشته است: شما که داخل می شوید، دست از هر امیدی بشوئید...
اما شرح دوزخ:
پیش از رسیدن به طبقه اول ابن الوقت ها حضور دارند. در طبقه اول بزرگان و دانشمندانی که ایمان نداشتند، طبقه دوم شهوت رانان، سوم شکم پرستان، چهارم خسیسان و مسرفین، پنجم اهل خشم و غضب، ششم زندیقان، هفتم تجاوزکاران به خو و دیگران، هشتم خیله کران و دزدان و نهم خیانتکاران.
هر گروهی عذاب خاص خودشان را دارند. مثلا اعضای بدن منافقین بدلیل اینکه آنان بین مردم جدایی می انداختند، از بندشان جدا میشوند و ...
قانون کلی دوزخ این است: تاوان!
و عذاب هر گروهی متناسب با گناه آنان است
تصویر سازیهای کتاب بسیار بسیار عالی است.
دانته در هر بخش با یک یا چند نفر از معذبین صحبت هم میکند و تعدادی از همشهریان خود را نیز میبیند.
کتاب بسیار فوق العاده ایست!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.