یادداشت محدثه ز
3 روز پیش
هر بار که arc یک کتاب رو تموم میکنم در حالیکه چشمم میسوزه و دارم از خواب میمیرم به خودم میگم این دیگه آخریشه تو خیلی مشغله داری ولی باز وقتی پیشنهاد کار میاد، قولم یادم میره و... :)))) × شهر ارواح، انتشارات ویدا، ترجمه محمدصالح نورانیزاده من تعریف ویکتوریا شواب رو خیلی شنیده بودم اما تا بهحال فرصت نکرده بودم ازش کتاب بخونم. کتاب حس نوستالژیک خاصی برای من داشت، چون یادآور قصههای آر.ال.استاینی بود که ده_یازده سالگی از ویدا میخوندم منتها با داستانی دخترونهتر و البته غیر-ترسناک. شخصیت اصلی یک دختر پاترهد گریفیندوریه و کتاب ارجاعاتی به مجموعه هریپاتر داشت که خب باز اونم خیلی یادآور دوران کودکیم بود. بهطور کلی دوسش داشتم با اینکه پلات تکراری بود و از قصههایی منشا میگیره که همه میدونیم و میشناسیم. فکر کنم اگر نوجوان ۱۰_۱۲ ساله دم دستتون داشته باشید از خوندنش هیجانزده بشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.