یادداشت آریانا سلطانی
5 روز پیش
گوبسک رباخوار نوشته اونوره دو بالزاک ترجمه محمدجعفر پوینده "غیر ممکن است زنی از مردی که مجبور است در برابرش از شرم سرخ شود، متنفر نباشد." ص۸۴ رمان گوبسک رباخوار اثر اونوره دو بالزاک یکی از درخشانترین قطعات ادبی در مجموعهی عظیم کمدی انسانی است؛ اثری که نه فقط به عنوان داستانی مستقل، بلکه به عنوان سنگ بنای نمایشی از مناسبات اقتصادی، اخلاقی و انسانی دوران پاریس قرن نوزدهم شناخته میشود. بالزاک، نویسندهای که آگاهانه در پی ساختن جهانی تازه بود، در «گوبسک رباخوار» با دقتی ظریف و عمیق، چهرهای از انسان را ترسیم میکند که میان قدرت پول و تنهایی روح دست و پنجه نرم میکند؛ انسانی که در ظاهر سربلند است و در باطن اسیر محاسبات سرد است. در این اثر، گوبسک شخصیتی پیچیده، انسانی رباخوار—اما فراتر از معنای سادهاش—است؛ او بهواسطهی قرض دادن پول و استفاده از موقعیتهای اقتصادی، ثروتی عظیم فراهم آورده است و در محافل متنفذ جامعه نامی برای خود دارد. با این حال، بالزاک از گوبسک چهرهای تکبعدی نمیسازد؛ او در لایههای زیرینِ این شخصیت، ترس، انزوا، اغلب بیاعتمادی به انسانها و تأملی سنگین بر پشت آنچه که «پول» نامیده میشود، میگنجاند. گوبسک قدرت دارد، اما این قدرت بهایی دارد که به قیمت دگرگونی و گسستِ درونی به دست آمده است. یکی از ابعاد برجستهی این رمان، هوشمندی در کنار نگاهی دقیق به بافت اجتماعیِ پاریسِ آن دوران است. بالزاک در «گوبسک» نه صرفاً وضعیت مالی و معاملات پولی را توصیف میکند، بلکه آنها را به شاخصهایی اخلاقی و روانی بدل میسازد. رابطهی مردم با پول، وابستگیشان به تأمین مالی و اضطراب ناشی از وضعیت اقتصادی، در ذهن بالزاک به پرسشی عمیق تبدیل میشود: آیا انسان میتواند آزاد باقی بماند وقتی پول و بدهی، ارادههای او را شکل میدهند؟ راوی داستان، وکیلی جوان است که از طریق مشاهده و شنیدن داستان زندگی گوبسک و افراد اطرافش، نقش واسط میان خواننده و جهان پیچیدهی رمان را بر عهده دارد. او در لابلای گفتگوها، خاطرات، ارجاعات و تحلیلها حرکت میکند و این امکان را فراهم میآورد که خواننده نه فقط بیرون مشاهده کند، بلکه به درون روابط، انگیزهها و تأثیرات پنهان وارد شود. نخستین ویژگی روایی که برجسته است، تسلسل خاطره و تجزیهپذیری روایت است؛ داستان گوبسک با بازگوییهای پراکنده از گذشته و تأمل بر تأثیرات آن در زمان حال در هم آمیخته شده است. خواننده میان گذشته و حال، میان روابط اقتصادی و پیوندهای انسانی در نوسان است و این نوسان باعث میشود درک ظریفتری از شخصیتها و بستر اجتماعیِ آنها حاصل شود. همچنین، بالزاک در توصیف فضاها، محیطها و جزئیات ظاهری استاد است؛ خانهی گوبسک، اتاق کوچک تاریک، پردههای ضخیم، نور کم، جزئیات اثاث و مبلمان، همه و همه بازتابی از درون او هستند؛ محیط پیرامونی شخصیت به شکلی نمادین مکمل یا بازتاب حال او میشود. چنین توصیفهایی، نه فقط برای زیباشناسی متن، بلکه برای تعمیق معنا و تعلیق روانی شخصیتها کارآیی دارند. یکی از وجوه ویژهی «گوبسک رباخوار»، جایگاه «پول» به مثابه عنصر مؤثر و مرکزی در ساختار اخلاقی داستان است. پول در این رمان نه فقط ابزار مبادله، بلکه نیرویی تعیینکننده در شکلدهی به مناسبات انسانی است؛ پول قادر است مرزها را بکند، عرصههایی از اعتماد و بیاعتمادی بسازد، احساسات را در سایه ببرد و ارزشها را به زیر ضربت خود درآورد. رمان در بخشهای مختلفش به دیگر آثار کمدی انسانی تأکید دارد؛ در واقع، «گوبسک رباخوار» تنها یک روایت منزوی نیست، بلکه حلقهای است در زنجیرهی گستردهی جهان داستانی بالزاک. در چند نوبت اشارههایی ظریف به باباگوریو میشود، و نام برخی شخصیتهای آشنا از دیگر رمانها در خلال روایت ظاهر میشود یا به آن اشاره میشود. این ارجاعات نه تصادفیاند و نه بیربط؛ آنها نقش مهمی در گسترش حس پیوستگی جهانی دارند که بالزاک عمیقاً به آن باور داشت. این پیوندها خواننده را وا میدارند تا «گوبسک رباخوار» را نه بهمثابه موجودی تاریخی محدود، بلکه بهصورت نقطهای در شبکهای انسانی ببینند که در آن هر اثر تأثیری بر دیگر آثار دارد. در عین حال، بالزاک نشان میدهد که اخلاقِ حقیقی را نمیتوان صرفاً در رفتار ظاهری جستوجو کرد؛ اخلاق در تأثیرِ اعمال ما بر دیگران، در پذیرش مسئولیت و در تعادل میان خواستن و توانستن معنا مییابد؛ حتی در اموری که ظاهراً «مالی» هستند. زبان و ساختار نوشتاری در رمان «گوبسک رباخوار» از دیگر شاهکارهای نویسنده است. بالزاک زبانی دقیق، سرشار از تشبیه و تصویر، همراه با ریتمی آرام ولی سنگین را به کار میگیرد. جملههای او ممکن است در نگاه اول ساده به نظر آیند، اما در باطنشان لایههایی از معنا نهفته است. او در انتخاب کلمات، رنگآمیزی، تضاد نور و سایه، فضا و سکوت، همه را به کار میگیرد تا فضایی پرتنش بسازد؛ فضایی که خواننده در آن هم لمس جسمی محیط را تجربه میکند و هم احساسِ وزنِ روانی شخصیتها را میچشد. در پایان، تصویری که در ذهن خواننده میماند، نه نفرتی ساده از رباخوار، بلکه اندوهی عمیق است؛ اندوه انسانی که میخواست بر بیثباتی جهان فائق آید، اما در بند محاسباتِ خودساخته گرفتار شد. «گوبسک رباخوار» پیامد این واقعیت را نشان میدهد که هرچقدر انسان در تلاش برای تملکِ بیشتر باشد، ممکن است خویش را بیشتر از دست بدهد. به این دلیل است که «گوبسک رباخوار» همچنان در میان رمانهای بزرگ جهان زنده مانده — چون پرسشهایی را مطرح میکند که هر عصر باید با آن روبهرو شود. در پناه خرد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.