یادداشت زهرا میکائیلی

کله تخم مرغی و دوست زبان درازش
        کتاب را هم دوست داشتم و هم نداشتم.
اول دوست‌داشتنی‌ها: یک رمان ایرانی کودکانه که تقریبا هیچ بدآموزی‌ای ندارد. داستانش ساده و روان بود و فصل ها کوتاه. بچه‌های سال‌های اول دبستان به راحتی می‌توانند آن‌را بخوانند. 
ماجرای کتاب درباره‌ی دختر بچه‌ای است که با یک قورباغه‌‌ی  سخنگو دوست می‌شود و قورباغه تنهایی‌اش را پر می‌کند.
دختر یک پایش کوتاه‌تر از پای دیگر است و از این نظر رمانی است که به موضوع معلولیت هم پرداخته است.

اما دوست‌نداشتنی‌ها: اول اینکه داستان ظرفیت این‌همه طولانی شدن نداشت. فصل به فصل می‌گذشت و اتفاق خاصی نمی‌افتاد.
نکته بعد اسم بیهوده‌ی فصل‌ها بود. به معنای واقعی بیهوده. اسم‌ها بخشی از یک جمله‌ در همان فصل بودند. جمله‌ای که لزوما چکیده‌ی آن فصل نبود. هیچی.

مسئله‌ی بعد که در خیلی از رمان‌های ایرانی کودک  دیده‌ام، وارد کردن محتوای بزرگسالانه یا نوجوانانه به رمان کودک است. من نمی‌فهمم عشق و عاشقی در رمانی که برای بچه‌های زیر ده سال نوشته شده چه کار می‌کند.
اینجا قورباغه‌ عاشق دخترعمویش بوده و پدرش قبول نکرده و طی داستان چند باری این موضوع و دلتنگیش برای دخترعمو را مطرح می‌کند! حالا چه تناسبی با بچه‌ی ۸_۹ ساله دارد نمی‌دانم.

درنهایت هم کتاب به ویرایش احتیاج دارد. بعضی جمله‌ها یک جوری‌اند! چه جوری؟ بطور افراطی در جمله‌های زیادی جای فعل و فاعل عوض شده. مثلا "چرا این کار را میکنی تو؟!" 

با تمام این اوصاف امیدوارم رمان‌های ایرانی مناسب دبستانی‌ها بیشتر شوند و نویسنده‌های ما با دقت و اشتیاق بیشتری برای این گروه بنویسند.
      
21

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.