یادداشت سعید بیگی
1403/12/24
نثر کتاب خوب بود و مشکلی نداشت و اذیتم نکرد. داستان در بارۀ یک پیرمرد کشاورز، در نزدیکی رود میسیسیپی آمریکا است که صاحب اموال فراوان و حدود 28 هزار جریب زمین حاصلخیز است و دو پسر دارد که هر دو ازدواج کرده اند. پسر بزرگتر ـ گوپر ـ ظاهرا حقوق خوانده و وکیل است و پنج بچۀ قد و نیم قد دارد و ششمی هم در راه است و پسر کوچکتر ـ بریک ـ فوتبالیست بوده و اکنون مفسر ورزشی است و یک پایش شکسته و با عصای زیر بغل راه می رود و هنوز فرزندی ندارد. امروز جشن تولد 65 سالگی پدربزرگ است و همه در منزل پدری جمع شدهاند و ... . «طمع بردگی جاودان است» امیرالمومنین علی علیه السلام باز هم قصۀ همیشگی حرص و آز و طمعی که انسان را بردۀ خود کرده است و آدم ها تا جایی پیش می روند که دیگر هیچ حرمتی را برای اطرافیانی که آنها هم حقی دارند، قائل نشده و آشکارا با توهین و تهمت قصد دارند دست آنان را از این حق قانونی کوتاه کنند. آنچه همه را در این خانه دور هم به سختی نگاه داشته، اموال فراوانی است که به آنان ارث خواهد رسید و در این میان حتی کشیش هم برای خویش در صدد کسب غنیمتی ارزشمند است. اگر هر یک از اعضای خانواده به حق خویش قانع باشند، هیچ مشکلی پیش نمی آید و همه به حق قانونی خویش خواهند رسید. شبیه این اتفاق و درگیری ها را هر روز در بین اطرافیان و انسان های امروزی شاهدیم که گاه آن قدر با هم تند برخورد می کنند که باعث گرفتاری، بیماری و چه بسا مرگ آنان بر اثر فشارهای عصبی و روحی و جسمی می شوند. و اما نکتۀ مهم اینکه تا پدربزرگ زنده است و نفس می کشد، اختیار اموالش با خود او است و پس از او می توانند بدون درگیری به آنچه مشخص شده و سهم آنان است، دست یابند. امیدواریم بشر به حدی از رشد، توانایی و تحمل برسد که این مسائل مالی، عامل جدایی و قطع ارتباطات انسانی و فامیلی نشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.