یادداشت نعیمک

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

        اینکه هنوز آسیموف می‌تواند این قدر جذاب و هیجان‌انگیز باشد واقعاً جالب است. ویژگی آسیموف این است که در ویژگی‌های علمی‌تخیلی بستری است برای گفتن داستانی که دوست دارد؛ یعنی برعکس ژول ورن که شاید تاریخ انقضای موارد علمی‌اش به پایان آمده، در قصه‌های آسیموف واقعاً با یک قصه طرف هستیم که رگه‌هایی از تخیل و علوم هم دارد. اینجا هم چنین است. داستان چیزی شبیه یک کنکور است. با پیشرفت علم می‌شود کار هر کسی را تشخیص داد و با توجه به میزان درکی که دارد احتمالاً در آن کار پیشرفت خواهد کرد. جورج تمام عمر این لحظه بوده تا برای کار مورد علاقه‌اش یعنی برنامه‌نویسی انتخاب شود، و حتی بتواند از زمین برود و زندگی بهتری داشته باشد. اما خواندن بیشتر لزوماً باعث پیشرفت نیست چون با نوارهای مغزی تمام اطلاعات در چند دقیقه وارد مغز شما می‌شود، البته این شرط که توان و گنجایش را داشته باشد. 
جورج اما انتخاب نمی‌شود. شاید شبیه اتفاقی که برای ما می‌افتد وقتی در چیزی شبیه «کنکور» موفق نمی‌شویم. او به آسایشگاه «کودن‌»ها می‌رود تا زندگی را تا آخر عمر سر کند. چه حسی خواهد داشت؟ حالا تلاش می‌کند تا به همه ثابت کند که اشتباه کردند. این کشاکش و درگیری بسیار جذاب است. خلق این دنیا که در آن پیشرفت و رقابت در هر لحظه تعیین‌کننده است تلخ و البته جالب است. 
بخش‌هایی از کتاب که شخصیت پیرمردی وارد داستان می‌شود کمی قصه افت می‌کند و تلاشی است برای توضیح فلسفی جهان اما با این وجود یکی از بهترین پایان‌بندی‌ها را دارد و تمام این چرخه به خوبی تمام پایان می‌یابد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.