یادداشت Fa
1403/10/7
جنگل واژگون داستان ساده، اما عمیق و مهمی داشت. درواقع تو این کتاب، داستان و روایت اهمیت چندانی نداشت، بلکه شخصیتها داشتن. سلینجر تو جنگل واژگون با شخصیتپردازی قویش از مادر بهشدت کنترلگر و سمی توی بچگی، و تأثیرش توی بزرگسالی میگه. از ریموند فوردی که درنهایت هم رنجی که از بچگی و بهواسطهی مادرش براش آشنا هست رو به خوشبختی با کورین (که براش تازه بود) ترجیح داد. شروع کتاب با تولد یازده سالگی کورینه که حقیقتا اونقدرا که باید، برای من جذاب نبود. اما هرچی ادامه دادم بهتر شد و درنهایت حدود ۲۰-۳۰ صفحهی پایانی داستان، نقطهی اوج و تاثیرگذارترین قسمتهای این کتاب بودن. چهارمین ستارهای که دادم بهتنهایی فقط برای صفحات پایانی کتابه که همونها میخکوبم کردن. در کل کتاب خوشخوان و جالبیه که میشه توی یه نشست خوند و ازش لذت برد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.