یادداشت سادات خانوم⁦⁦✧⁠*⁠⁩⁩)

        داستان کتاب دربارهٔ عشق دختر و پسری است که از کودکی هم‌بازی بوده‌­اند و وقتی در نوجوانی تصمیم به ازدواج می‌گیرند به دلیل تفاوت طبقاتی آن‌ها (هلیا دختر خان و پسر یک کشاورز زاده است) پدر دختر با ازدواجشان مخالفت می­‌کند. آن‌ها به چمخاله فرار می‌­کنند و بعد از 5 ماه هلیا تاب نمی­‌آورد و برمی‌گردند. اما در بازگشت مادر پسر فوت کرده است. پدرِ پسر، او را نمی­‌بخشد و او دوباره از شهر می­‌رود. این بار رفتنش ۱۱ سال به طول می­‌انجامد و پسر بعد از این مدت دوباره به شهری که آن را دوست دارد باز می­‌گردد.
«بار دیگری شهری که دوست می‌داشتم» داستانی است عاشقانه که با زبانی خلاق نوشته شده است؛ زبانی که هم گیراست و هم نثری آهنگین دارد. شاید شما هم با خواندن این کتاب فکر کنید بیش از اینکه داستان باشد، نثر ادبی است:‌ اما باید بدانید این ویژگی زبانی است که نادر ابراهیمی برای نوشتن داستان از آن استفاده می‌کند
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خب در کل باید بگم این کتاب حالم رو خوب کرد و احساساتم را به جریان انداخت اما ممکن اکثرا نتوانند با این سبک ارتباط برقرار کنند 
خیلی وایب خوبی داشت مخصوصا اگر با طعم شیرین خیال تلفیق بشود 
وایبی که داشت  شیطونی های یه دختر پسر همسایه عاشق زیر درخت بهار نارنج همبازی بودن هاشون و....... 
عالی بود مخصوصا برای کسانی که عاشق ادبیات هستند و این اولین کتابی بود که از آقای ابراهیمی میخوندم و حس خوبی داشت 
      
64

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.