یادداشت سید صالح ادراکی

                کاترین : بیا موضوع جنگ رو کنار بذاریم.
فردریک :  خیلی سخته! چون دیگه کناری نمونده که جنگ رو اونجا بذاریم.  

وداع با اسلحه رمانی به سبک رئالیسم و در مورد جوانی آمریکایی به نام فردریک هنری ست که به صورت داوطلبانه به جبهه ایتالیا اعزام شده است. 
وی که مسئولیت آمبولانس های حمل مجروحین را به عهده دارد روزگار خوشی را سپری می‌کند. 
فردریک جوان در هنگامه‌ی نبرد دلباخته ی پرستاری اسکاتلندی به نام کاترین می‌شود. 

پس از فرار فردریک از ارتش ایتالیا، به‌همراه کاترین که از وی باردار است راهی سوئیس می‌شود. 

عنوان انگلیسی کتاب "A Farewell to arms " است. 
واژه‌ی "Arm" دو معنا دارد، یکی سلاح جنگی و دیگری آغوش. 
پس می‌توان گفت در این کتاب نویسنده به جنگ و عشق می‌پردازد. 
جنگی که هم او را به عشقش رساند و هم عشقش را از او ستاند. 
نویسنده که تجربه شرکت در جنگ جهانی اول را در کارنامه خود دارد، شخصیت های کاترین، خانم فرگوسن و کشیش را از واقعیت الهام گرفته است. 

همینگوی در این کتاب به سراغ سختی ها و آلام فیزیکی جنگ نرفته است. در این داستان از حملات بی وقفه دشمن، قتل عام، گرسنگی، ترس و وحشت آنچنان سخنی به میان نیامده است و یا لااقل جنگ در "وداع با اسلحه" به دهشتناکی نبرد در "در جبهه غرب خبری نیست" نیست.
نوع نگاه ارنست همینگوی به جنگ با نگاه اریش ماریا رمارک و هاینریش بل بسیار تفاوت دارد. 

وداع با اسلحه رمانی ضد جنگ است و به خوبی توانسته تصویر روشنی از زشتی و پیامدهای جنگ ارائه دهد. 
شاید ضد جنگ ترین دیالوگ کتاب این باشد:
گفتم: بهتر است دیگر درباره ی جنگ حرف نزنیم. اگر یک طرف دست از جنگ بکشد که جنگ تمام نمیشود. اگر ما عقب نشینی کنیم، تازه بدتر هم خواهد شد. 

پاسینی با لحنی جدی در پاسخ من گفت: بدتر از این که نخواهد شد. هیچ چیز بدتر از جنگ نیست. 

گفتم: شکست بدتر است. 

پاسینی اینبار با لحنی جدی تر گفت: من متوجه نمی شوم. مگر شکست چیست؟ آدم به خانه ی خود می رود. 

گفتم: دنبالت می آیند. خانه ات را می گیرند. 

پاسینی گفت: من که نمی توانم باور کنم. با همه که نمیتوانند اینکار را بکنند. بگذار هرکس از خانه خود دفاع کند! بگذار هرکس در خانه از خواهران خود مراقبت کند. 

پاسخ دادم: می آیند و دارت می زنند. تو را مجبور می کنند دوباره سرباز بشوی، اما اینبار نه در آمبولانس بلکه در توپخانه. 

او گفت: با همه که نمی توانند اینکار را بکنند. 

مانرا گفت: خارجی ها که نمی توانند کسی را مجبور کنند سرباز بشود. در این جنگ همه فرار می کنند. مثل چک ها. 

گفتم: گمان می کنم که معنای تسخیر شدن را نمی دانید. 

مطالعه کتاب صبر و حوصله می‌طلبد چرا که از اتفاقات هیجان انگیز خبری نیست و اگر تا انتهای کتاب صبور باشید، پایانی غیر قابل پیش بینی و تراژیک را خواهید داشت. پایانی که نویسنده از بین ۴٧ پایان بندی انتخاب کرده است. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.