یادداشت رعنا حشمتی

کتاب خیلی
        کتاب خیلی عجیبی بود و من هم روزها و شب‌های خیلی سخت و عجیبی رو همراهش گذروندم. در بی‌خوابی‌هام خوندمش و در خواب‌های کابوس‌وارم.
هیچ نمی‌دونم اگه بخوام در توصیف این کتاب چیزی بگم چی باید بگم. یه سری جمله و شرح حس بود. پاراگراف‌ها و فصل‌ها لزوما به هم ربطی نداشتن، و شخصیت‌ها پرداخته نمی‌شدن. ولی انگار با راوی و طی نامه‌هاش برش‌های زندگی رو زندگی می‌کردم. آدم‌هایی که نمی‌شناسم رو می‌شناختم و از دریچه چشم الیزابت بهشون نگاه می‌کردم.
قسمت‌های زیادی از کتاب بود که مجبورم می‌کرد دوباره و چندباره بخونمشون و تحت تاثیر توانایی نویسنده قرار بگیرم... و در عین حال، یکی از جالب‌ترین وجوه کتاب برام این بود که از روژان قرضش گرفته بودم و دیدن جاهای مختلفی که خط کشیده بود یا صفحه رو تا زده بود یا یه چیزی بغلش نوشته بود من رو بهش نزدیک می‌کرد و دلم رو بسیار تنگ‌تر...
به طور ویژه، خوندن کتاب‌هایی که اثری از خوانندۀ قبلی درشون هست، خیلی برام لذت‌بخشه.. :) 💕 ممنونم ازش. 🤗
      
307

37

(0/1000)