یادداشت رعنا حشمتی

مهمان ناخوانده
        "من به خدا ایمان ندارم چون تمام وجودم مایل به ایمان آوردنه! من به خدا ایمان ندارم چون زیادی دلم میخواد ایمان بیارم! من به خدا ایمان ندارم چون ایمان آوردن به خدا کار آسونیه و اگه ایمان بیارم زیادی خوشبخت میشم!"
"اولش تصور کردم یکی از بادهای زمین مسیر خودش رو توی کهکشان راه شیری گم کرده... مثل این بود که... مادری داشتم که آغوشش رو از انتهای فضای بیکران برای من باز کرد... مثل این بود که...
اون چی بود؟
موتسارت. کاری کرد که به انسان ایمان آوردم..."
"خیلی خب، پس همینجا دست بردارین. ایمان باید با ایمان تغذیه بشه نه با مدرک."
--
به طرز بچگانه ای، کتاب که تموم شد کلی گریه کردم :)) هرچند بنظرم اصلاً کتاب گریه داری نیست خب!
باتشکر از افخمی!
      

0

(0/1000)

نظرات

🔮

1402/11/27

چون گفتی گریه کردی یه‌بار دیگه حرفای فروید و خدارو خوندم. این دفعه اشک چشمای منم پر کرد.
1

1

🥲🥲🥲 

0