یادداشت زهرا کریمی

زهرا کریمی

زهرا کریمی

15 ساعت پیش

        صفحه‌ی اول استاد وارد کلاس میشه:
رو به روی ما ایستاد، بدون یادداشت، بدون کتاب، بدون دلهره....«حتما می‌دونین عنوان این دوره چیه: فرهنگ و تمدن. هیچ نگران نباشین. قرار نیست تو نمودارهای دایره‌ای غرقتون کنم.... طبیعتا امیدوارم این دوره برای شما جذاب و حتی مفرح باشه، مفرح جدی، البته.این دو واژه هیچ منافاتی با هم ندارن...الیزابت فینچ هستم...»

 راوی کتاب یکی از دانشجوهای کلاسه. تو این فصل غرق گفتگوهای الیزابت فینچ و دانشجوها شدم که اغلب درباره‌ی تاریخ مسیحیت بود. فینچ به روش خودش توی تاریخ سیر می‌کنه. به خودش اجازه میده که آزادانه درباره‌ی تاریخ فکر کنه، روایت‌های  تاریخی رو به چالش می‌کشه. گاهی به نظر میاد که داره تاریخ و آدماش رو قضاوت می‌کنه یا گاهی می‌خواد آینده‌ی تاریخی جدیدی‌ تخیل کنه. مثلا می‌پرسه به نظرتون اگه فلان نمی‌شد تاریخ چطوری می‌شد؟

تو فصل بعد راوی داستان دنبال یکی از دغدغه‌های تاریخی فینچ میفته و سعی می‌کنه نزدیک به روش فینچ اون موضوع رو بررسی کنه.
و تو فصل آخر راوی دوباره برمی‌گرده به زمان حال و این‌ دفعه دنبال گذشته‌ی فینچه و طبیعتا چیز خاصی دستش رو نمی‌گیره چون استادش آزادانه‌تر از فکر دانشجوش و آدم‌های معمولی زندگی کرده.

جان کتاب به من نشست، شخصیت فکریِ مستقل و آزاد فینچ اما کاش بسترش به جای تاریخ مسیحیت و روم باستان یک بستر نزدیک‌تر به من بود. تاریخی که بیشتر به من می‌خورد. (که بدیهیه وقتی دارم کتاب ترجمه می‌خونم نباید انتظارات اینطوری هم داشته باشم) یا کاش طولانی‌تر بود و بیشتر به اون جنبه‌های تاریخی می‌پرداخت تا بهتر درکشون کنم.
همین، تمام.
      
148

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.