یادداشت motahare ghaderi

                یه قصه ی خیلییی کوتاه و خیلی تر مهربون
وقتی خوندمش قلبم روشن شد
قصه ی همدلیه. قصه ی بودن... فقط بودن... یادمه همیشه دلم میخواسته تو تعامل با داداش کوچولوهام همینقدر خرگوش باشم براشون. که فقط باشم. همیشه و همه جا و تو هر شرایطی
حالا هم که این کتاب مهربون رو واسه دختر کچولوم گرفتم و خودم به همین واسطه خوندمش، دلم میخواد همینقدر برای دخترم خرگوش باشم و دلم میخواد وقتی بزرگتر شد و تونست قصه بخونه و سر در بیاره از دنیای اطرافش، وقتی این قصه رو خوند خودش هم دلش بخواد یه خرگوش باشه
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.