یادداشت محمدرضا زاهدی

        نهاد مدرسه با شکل و ساختار امروزی سالیان زیادی نیست که جای خود را در نظام تمدنی جهان پیدا کرده و زندگی بشر را تحت تأثیر خود قرار داده است و تحولات و تغییرات متعددی را خود نیز تجربه و در جوامع ایجاد می‌کند. در این میان فرهنگ، زبان، اخلاق، دیانت و اندیشه کودکان و نوجوانان کشور مستقیما متأثر از این نهاد است و امروزه شاید با تضعیف نهاد خانواده به جهت اشتغال پدران و مادران در ساعاتی طولانی از روز و گذراندن اوقات فراغت انسان‌ها در فضای مجازی به دور از داشتن ارتباط مستحکم با یکدیگر، تأثیر مدارس چندین برابر نیز شده است. لذا پاسخ نهاد مدرسه به تغییرات سریع اطرافش و طرز تفکری که تولید و به دانش‌آموزان منتقل می‌کند، در آینده کشور نقشی بنیادی‌تر از قبل دارد. به همین دلیل برای معلمین، مطالعه آثاری این‌چنین که تجربه زیسته همکاران موفق و با تجربه و صاحب اندیشه آنان را برایشان تذکره‌وار و به دور از تکلّف بیان می‌کند، ضروری است و کمک شایانی به تجدید رفتار و رشد نگرش آنان می‌کند.

در این میان، موسسه مطالعاتی متن، در تلاش است تا با گردآوری اندیشه و تجربه‌ زیسته معلمان و مدیران مدارس اسلامی، قدمی در این راستا بردارد و کتابی که مشاهده می‌کنید پنجمین کتاب از سری کتاب‌های تجربه‌نگاری مدیران مدارس اسلامی است که به روایت زندگی مجاهدانه و عالمانه سرکار خانم فریده حدادیان می‌پردازد. ایشان از سال‌های قبل انقلاب زیر نظر اساتیدی چون مرحوم شاه‌چراغی رشد یافتند و سپس با تأسیس مدرسه روشنگر تا به امروز، تأثیر مهمی در فرهنگ و تربیت این سرزمین گذاشته‌اند.

آنچه در این کتاب برای من خاص بود موارد زیر است:
۱- در نگاه تربیتی اسلام، انسان تربیت نمی‌شود مگر با دیدن یک الگوی انسانی درست. مصداق بارز این روش هم پیامبر اکرم (ص) هستند که قرآن در این باره فرمود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا {سوره احزاب آیه ۲۱}» یعنی مسلمانان، پیامبر را به عنوان یک الگوی صحیح می‌دیدند و به او و اسلام علاقمند می‌شدند. پس طبق این نگاه تربیتی، ما نیز در مدارس به معلمانی نیاز داریم که اول از همه انسان‌هایی اهل تقوا و رشدیافته باشند، ثانیا بدنه فکری و اعتقادی آنان با دیگر معلمین یکدست باشد تا بتواند با یکدیگر به بهترین نحو، همکاری داشته باشند و یکدیگر را تکمیل کنند، ثالثا موضوع تربیت دغدغه اصلی آنان باشد و به معلمی، صرف شغل و مسیری برای کسب درآمد نگاه نکنند که معلمی جز با مجاهدت و صبر و ایثار میسر نخواهد بود.

۲- بنظر می‌آید که همچنان وزارت آموزش و پرورش کما فی‌السابق، تربیت را لفظا موضوعی مهم دانسته اما در عمل کاری برای آن نمی‌کند و چه بسا در مواردی سنگ‌اندازی نیز می‌کند. برگزاری چند مسابقه و اجرای نصفه و نیمه چند بخشنامه کمکی به تربیت دانش‌آموزان نمی‌کند و آنچه قبل از این‌ها اهمیت دارد، تولید نیروی انسانی مخلص، متعهد و متخصص است که سکنات و رفتار او بچه‌ها را مجذوب خویش کند. همچنین خانواده‌ها نیز بایستی مثل گذشته تربیت فرزندان خویش را مهم دانسته و برای آن اقدامی کنند. امروزه مشاهده می‌کنیم که خانواده‌ها صرفا به دنبال موفقیت آموزشی فرزندان خود در کنکور و رفتن به دانشگاه‌های معتبر در رشته‌های خاص هستند و این مسبب تولید انسان‌هایی تک‌بعدی خواهد بود.

۳- تربیت دختران هر کشوری مطابق الگو‌های فرهنگی و آداب و رسوم ملی آن کشور، بعضا مهم‌تر از پسران است، چرا که پسران یک سرزمین در دامان مادران خود رشد می‌کنند و اگر مادران آینده کشور ما به درستی تربیت نشوند، فرهنگ و زبان و آداب و رسوم ما زیر سوال رفته و طولی نمی‌کشد که متلاشی می‌شویم. پس داشتن مدارس دخترانه قوی با کادر قوی و اندیشه مناسب موضوع مهمی است که باید این روزها به حالش فکری کرد، چرا که آنچه در جامعه آشفته و سریعا در حال تغییر امروز می‌بینیم، گواه ضعف ما در این حوزه می‌باشد.
      
28

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.