یادداشت سیده زهرا ارجائی
1403/12/26
کتاب روزهای مرده کتابی است که ولرین باید آن را پیدا کند و به دلایلی زندگیاش پس از آغاز سال جدید به آن کتاب بستگی دارد! کتابی که نمیداند کجاست... ولرین فقط ۴ روز فرصت دارد تا زندگیاش را نجات دهد. ولرین به همراه پسربچهای که مدتهاست به عنوان وردستش با او زندگی میکند، به دنبال راهی برای نجات زندگیاش است؛ این پسربچه، نه خانوادهای دارد، نه نام و نشانی و نه حتی اسمی! همه او را «پسر» میخوانند! «پسر» تنها چیزی که برای حفظ زندگیاش میداند این است که هرچه اربابش، ولرین، گفت باید بی چون و چرا اجرا کند ... ماجرای ولرین و پسر و ویلو و دیگران (!!!)، داستانی است مرموز، مبهم، معمایی و عجیب، با پایانی باز! ماجرایی گرهخورده با سحر و جادو که بعضی قسمتهایش مخاطب را متعجب میکند، بعضی کنجکاوش میکند و بعضی دیگر فقط علامت سوالی برای مخاطب باقی میگذارد؛ که تا انتهای داستان هم جوابی نمیگیرد! موضوع داستان را دوست داشتم، موضوعی خاص و متفاوت بود؛ ماجرای معمایش هم آمیخته با ماوراء، برایم جذابیت داشت، اما پایان باز و پر از سوال داستان تمام لذت خواندنش را از بین برد! البته شاید اگر روزی جلد دومش را پیدا کردم و خواندم، نظرم عوض شد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.