یادداشت ثنا

ثنا

ثنا

1403/9/16

        چند وقت پیش تو گشت و گذارم لابه‌لای مجله‌های نیویورکر، به یه داستان سریالی برخوردم؛ «در کمال خونسردی» نوشته ترومن کاپوتی. داستانی که یک داستان نبود بلکه گزارش یک جنایت بود!
همین جا بود که فهمیدم باید سراغ این کتاب برم، همونجوری که یک روز صبح کاپوتی تو یه روزنامه چشمم به تیتر هولناکی می‌خوره. قتل چهار نفر از اعضای یک خانواده در ایالت کانزاس، بدون وجود دلیل مشخص. کاپوتی اون روز صبح تصمیم می‌گیره این پرونده مخوف رو دنبال کنه و این کار رو با همراهی هارپر لی (نویسنده کشتن مرغ مینا که اتفاقا یکی از ده تا کتاب محبوبمه) جلو ببره، مسیری که برای اون ۶ سال طول ‌می‌کشه.
خب کتاب واقعا فوق‌العاده بود. روایت از دو وجه شروع می‌شه؛ قاتلین و مقتولین. دوربین داستان خیلی ظریف و درست بین اون‌ها می‌چرخه و ما هر فصل رو با همراهیشون جلو می‌بریم. این که همه چیز رو می‌دونیم، از زندگی تمیز و صمیمانه و مرگ وحشتناک مقتولین و زندگی غم‌انگیز و کودکی غمگین قاتلین، قضاوت رو سخت‌تر می‌کنه. کاپوتی از ما می‌خواد قضاوت کنیم بدون این که این سوال رو مستقیم مطرح کنه. ما رو جای تک تک اعضای شهر، هیئت منصفه، قاضی، وکلا و حتی هم بندی‌ها می‌ذاره و ما قضاوت می‌کنیم. 
کتاب در عین زیبایی سخت بود. من اصلا «در کمال خونسردی» اون رو نخوندم. حتی اگه حساسیت عاطفی بالا و اضطرابم رو هم در نظر نگیرم. 
#در_کمال_خونسردی رو پیشنهاد می‌کنم، یه شاهکار بود، شاهکاری که حتی‌ خود کاپوتی هم نتونست تکرارش کنه.
      
300

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.