یادداشت فهیمه پورمحمدی

حفره
        همین امروز، حدودا ساعت سه از کتابفروشی خریدمش و الان، هفت ساعت بعد، بالای سرش نشستم و زار می‌زنم برای این پسرک گِلیِ از هم پاشیده‌یِ رویِ جلد...
جالب اینکه توی کتابفروشی صفحه‌ی اولش رو خوندم و نفهمیدم و نپسندیدم. بعد دلم نیامد دست خالی از کتابفروشی برگردم و خریدمش. 
بسیار بسیار بسیار پرکشش و خوش‌خوانه. دو داستان، فصل به فصل، به صورت موازی روایت می‌شن: داستان یک پسر عرب مرزنشین که روز اول جنگ، برای زنده ماندن داخل یک حفره پنهان میشه و داستان یک سرگرد که دنبال یک قاتله.
پایانش به شدت درخشانه. خیلی.
مطمئنا باز هم از این نویسنده می‌خونم.
      
2

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.