یادداشت motahare ghaderi

                خوندن این کتاب دقیقا مثال خوبیه واسه نشون دان این مطلب که قلم یک نویسنده درگذر زمان چقد میتونه پیشرفت کنه
هرچقد "ویلِت" پرمغز و دلنشین و عمیق و فراموش نشدنیه برام، "پروفسور" سطحی و نچسب و باورناپذیر بود. هرچقدر با شخصیت اول ویلت همزاد پنداری کردم و باهاش رفیق شدم ذره ای حس محبت به پروفسور داستان پروفسور نداشتم
این هم نشون دهنده ی پیشرفته شارلوت برونته می تونه باشه و هم اینکه چقدر انتخاب کردن شخصیت اول مرد برای داستانی که نویسنده ش یک زنه می تونه انتخاب ریسکی باشه که برونته به خاطر جفای زمانه ش نسبت ب زن شاید دست ب این انتخاب ها زده. تک و توک جاهایی حس میکردم که نویسنده در تلاشه تا به شخصیت داستانش وجلوه های مردانه بده ولی در نهایت خوب از آب در نیومده بود به نظرم.
البته اینطور که من ایراد میگیرم به خاطر اینه که من از برونته ویلِت و جین ایر رو خوندم که لبریز واکاوی موشکافانه ی قهرمانهای داستانن و آدم موقع خوندنشون غرق میشه توشون. وگرنه این کتاب پروفسور همچنان هم به لحاظ محتوا و نثر کیلومترها از خیلی کتاب های توی این سبک جلوتره ولی خب من سعی میکنم برونته رو همیشه با ویلِت بشنام.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.