یادداشت
1401/9/13
4.0
37
ضیافت آشتیکنان من با کامو به صرف ماکارون و شاتو دیکم. عجب نمایشنامهای بود!!! کالیگولا قیصر روم است و هرچند در ابتدای فرمانرواییاش انسانی عادل و هوشمند بود، به تدریج قدرت شخصیتش را تغییر میدهد و زندگی عادی او را ارضا نمیکند تا اینکه هوس دست یافتن به ناممکنها میکند. کالیگولا نمایشنامهای در عین قوی و کامل بودن، کوتاه است که نه بر اساس افسانهها بلکه بر اساس رخدادهای حقیقی نگارش شده و از نظر من کامو برای نگارشش چیزی کم نذاشته و ضمنا نباید از ترجمهی خوب آقای نجفی هم بگذرم که بار دگر پس از خانواده تیبو باید او را ستایش کنم. نقلقول نامه "این مردن است که وحشتناک است، نه خودِ مرگ" "من دیوانه نیستم و حتی هیچوقت اینقدر عاقل نبودهام. منتها، یکدفعه حس کردم که احتیاج به ناممکن دارم. دنیا به این صورت که هست مرا ارضا نمیکند." "مضحک است. وقتی که من کسی را نمیکشم خودم را تنها حس می کنم. زندهها برای پر کردن دنیا و بیرون راندن ملال کافی نیستند. همین که شما همگی اینجا جمع میشوید من چنان خلائی حس میکنم که نمیشود به آن نگاه کرد. فقط میان مردهها احساس آسودگی میکنم." کارنامه اگر امکانش وجود داشت به جای پنج، شش ستاره برایش منظور میکردم، عالی بود و خواندنش را به همهی دوستان کتابخوانم پیشنهاد میکنم. دانلود نامه فایل پیدیاف کتاب با ترجمهی آقای ابولحسن نجفی به زبان فارسی را درکانال تلگرام آپلود نمودهام، در صورت نیاز میتوانید آن را از لینک زیر دانلود نمایید: https://t.me/reviewsbysoheil/463 دوم آذرماه یکهزار و چهارصد و یک
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.